عشق
عشق
آي عشق
اينبار صورت سرخ ت پيداست
هميشه عاشقي كردم
هميشه
حال عشق رو عاشقي كردم
نابالغ... ساده ....
نه حتي به يكي
روز هاي پياده روي هاي طولاني زير بارون ، روي برف
با چشمهاي داغ
برّاق
با دماغ يخ زده با انگشتهاي جورابهاي پشمي
شب زنده داري هاي طولاني
با صورت يخي مغرور
اون وقت ها يه جور
حالا يه جور
حالا هم عاشقي مي كنم
نه با چشمهاي تبالود
نه با جوراب هاي پشمي
سخت تر عاشقي مي كنم حالا
بالغ تر
گناه آلود
باز نه به يكي
گاهي به " زيبايي" عاشقي ميكنم
از زشتي ميترسم
می ترسم از زشتي
مي ترسم از زشتي
.
.
Ss