Saturday, May 30, 2009

maroon

.


بی قراری ... بی قراری ... التهاب


به همون خدای گمشده ام که در فاصله بین همه ما ها جاریست , این بی قراری کشنده ست


. نه می دونم برای چه کسی , نه می دونم برای چه چیزی , اینطور بی قرارم


. هیجان دارم . داغم انگار . آرام و قرار ندارم



. دلم می خواد کسی محکم در آغوشم بکشه . اونقدر محکم که نفسم بند بیاد


بچه شدم . می خوام یکی گوشها و چشم هام رو ببنده تا چیزی آزارم نده




. اصلا لوسم


. یه لوس بی خاصیت



. می خوام صورتم رو با صابون بشورم , جوری که نوک دماغم برق بزنه


موهام رو برس بکشم محکم پشت سرم ببندم . می خوام برای ساعتی هم که شده

. این شلوار جین رو بندازم کنار , یه دامن پر چین بلند بپوشم , هر چند ران هام به هم سائیده بشن وسرخ




می خوام ساعتی , لحظه ای , خیالم راحت باشه از آدم هایی که دوستشون دارم ... به خودم فکر کنم

. فقط و فقط به خودم

. اصلا به خودم هم فکر نکنم . می خوام بخزم در آغوشی که محکم باشه ... دنج , مطمئن



. می خوام لوسِ کسی باشم . می خوام تمام دنیای کسی باشم .... تمامش , نه قسمتیش




می دونم زیادی زنانه و احساساتی شدم ... اما مگر چند بار دوباره زن و احساساتی



. و لوس و بی خاصیت , به دنیا میام






. کمک می خوام


. به همین سادگی

کمک می خوا م . .. بی غرور , بدون سیاست بازی های معمول جنس لطیف



. با صورت شسته و دامن پر چین , کمک می خوام






کسی هست ؟




Ss

Friday, May 08, 2009

And in the morning when you're turning, I'll be out of reach



*
If you want me
Satisfy me
.


من رو می خواستی ؟

نمی خواستی ؟ با همه سینمایی که می شناختم


با همه نقاشیها یی که نا تمام موند


.



Are you really sure that you'd believe me?
When others say I lie
I wonder if you could ever despise me
When you know I really try
To be a better one to satisfy you
But you're everything to me
And I'll do what you ask me
If you'll let me be free.
.

. بی همه چیز شدم

. جدا از آدم هایی که دوست می داشتم ... دوست می دارم - یه بی همه چیز تمام عیارم

. خدا گم شد


. باشه غلط نگیر ... اصلا همون خدایی که داشتم , گم شد

بی خدا شدم

خیلی بده .. بی خدا بمونی

بی نقاشی - بی دیدن - شنیدن .... سنگ بشی

بی اینکه چشمهات خیس بشن
.

* By : Marketa Irgolva
.

Ss