Wednesday, December 26, 2012

borned in winter




درسته برف هاش آبدار و سنگينه

پوك و تند و ساكت نيست

اما داره برف ميباره



سي و چهار سالگي هم تموم شد

با ، يا ، بدون بوي نفت



بابا ديروز مهندس زرنيان رو ديدم، بهم گفت : براي خودت دختر بزرگي شدي )

دلم برات تنگ شده بابا .. نميدوني چقدر

آره براي خودم دختر بزرگي شدم

( خوب ، اما معيوب ... بدون تو





Photo From wthr Doodle By Ss

Music : The Rains Of Castamere By The National



listen to the man with great voice





Ss

Sunday, December 23, 2012

days of indolence




                                                                           "Cafe De Flore "

 By Jean -Marc-Vallee          

زياد دوسش داشتم

ونسا پارادي

اين جاني دپ هم خوب زني رو براي خودش برداشته

اسم فاميل دخترك رسما خود بهشته
سالها نسبت بهش obsession داشتم 
حواسم نبود 
با فاصله دندون هاي جلوش 
  

                                                                                                        " Cafe De  Flore "

 the nice job           

                                                                               and vanessa paradis

 good job aussi mon dieu          
          
                                                                                                                                                            Ss

Monday, December 17, 2012

hell beau





حتما شنيديد اينكه مرد ها از چشم عاشق ميشن، زن ها از گوش

خب گمانم در مورد من اين مورد اصلا شامل استثنا نميشه

كه هيچ ، تازه من از بيني هم عاشق ميشم

بوها مثل جادو مي مونن

از پس يقه ت مي گيرنت ، پرتت ميكنن به يه هفته قبل ، يك سال قبل ،يا يك هزار سال نوري قبل

.

و اما شنيدن

اهوم ... من هزار بار بيشتر ، از شنيدن عاشق ميشم

كلمات طرز ادا كردنشون

آوا و تن صدا

اينكه بي هوا و به موقع يه جمله ساخته بشه ،خود بهشته

خدا ميدونه كه يه سري كلمه بي آزار چطور وقتي با هوشمندي و موقع شناسي و آوا و جاي مناسب ، ادا مي شن، ميتونن به راحتيه

 يك ليوان آب خوردن ، من رو به خاك سياه بنشونن

مي تونن با خودشون وزن هاي سنگيني از فانتزي ، شوخ طبعي ، عشق ، هوس ، و يه عالمه (آلمه) ديوانگي رو روي شونه هاي

 نه چندان قوي من بگذارن

كه شكايتي هم ندارم

معلومه كه ندارم


.

چقدر گفتم من ... اين از خودشيفته گي نمياد ، از ناتواني مياد

اين همه من



P.S:


(و صداي شنيدن ( برفيه برفي

از كوچه هاي برفالود براق زير نور آفتاب

   ا مروز, خونه موندگار شدم
ماشين از در پاركينگ بيرون نمي آمد

و ديشب دردناك بودم

i was in pain , i mean it

اما الان خوبم

و اينكه اگر موزيك نمي گذارم دليلش اين نيست كه موزيك محشر ندارم ، مطلقا

شما رو به يه برزخي اغواگرش ، دعوت مي كنم

P.S چه

طولاني اي شد

گاهي بد نيست

كي مي دونه چه چيز هايي داره ميگذره

عكس مال امروز صبح ِ زودِ

كه امروزم نميدونم ،دوشنبه ست لابد





Music: Freak Show By Antimatter



It is " beau … tiful "  as a HELL



Enjoy





Ss

Monday, December 10, 2012

absession of lady binoche




امروز صبح رفتم به همون ساختمون لعنتي
همون كه دارم دكورش مي كنم
همون كه هر روز سر رنگ سنگهاي شومينه و مدل كاغذ ديواري و هزار تا كوفت و زهر مارش با نصاب ها و اون هومان بي همه چيز ور مي زنم

آمد و شروع كرد به حرف مفت زدن كه تو تو گلوي من گير كردي از همون زمان دانشكده كه ياغي بودي و مثل بقيه شاگرد هام مجيزم رو نمي گفتي

هيچ وقت نتونستم قورتت بدم يا بالا بيارمت
همونطور مثل تيغ ماهي تو گلوم موندي

گفتم هومان بهت اخطار دادم مزخرف نگي 
اينجام چون به اين كار احتياج دارم 
نه به پولش كه مي دوني احتياجي نيست
به اينكه حواسم رو پرت كنه احتياج دارم
پس خفه شو و سودت رو ببر
منم خفه مي شم و نمي گم چقدر  روي همچين كاري مي خوري
اگر هم تو گلوتم تقصير خودت ، لابد لقمه بزرگ تر از دهنت برداشتي

باز گفت نه سونيا نميشه من تا از پس تو بر نيام كوتاه  ( باهات نخوابم ! ) نميام 

طبقه شيشم بوديم

ديدم تاب صداي نحسش رو ندارم
چنان در رو به هم كوبيدم كه ساختمون لرزيد
بعد هم از پله ها دويدم سمت پايين 
به ماشين كه رسيدم ضربان قلب مريضم رو هزار بود انگار
استارت  زدم گاز دادم تا خونه

خونه عزيز

اولش پنيك بودم
يه پيرهن خواب بي آستين  پوشيدم بافتنيم رو برداشتم به بافتن
سه رج مونده بود كه پتوي بافتني تمام بشه ، تمامش كردم
رفتم سراغ قفسه فيلم هام

 "La vie d'une Autre " رو بر داشتم. گذاشتم تو گلوي آلفردو و نشستم به ديدن
آخ ژوليت اين زن ترين زن دنيا 
 وقت ديدنش  ماكاراني كه از ديشب مونده بود رو سرد خوردم 
بعد اسنك بيوگلز با پنيرهكلند
بعد چاي با شير و عسل
و بعد تصميم گرفتم سالاد بخورم 
كاهو با گوجه فرنگي نمك . پنير پارمژان و روغن زيتون و كرمي سس ايتاليايي
خدايا سالاد خود بهشت بود 
با بينوش  

حالا فيلم تمام شده 
دورو برم پر از ظرف و بقاياي تفريحات دو ساعت گذشتمه
خيال ندارم برشون دارم
امروز نظم و ترتيب و تميزي و خانم شيك  تعطيل
مي خوام برم تو تخت خود ارضائي كنم. بعد يه موزيك محشر  گوش بدم تا خوابم ببره
امروز گور باباي همه چيز سونيا

موزيك هم بعد از پست كردن  اين مزخرفات يه وقتي تو شب مي گذارم
الان حوصله ندارم


٢:٤٣ بعد از ظهر دوشنبه نميدونم چندم آذر 

Thursday, December 06, 2012

disgrance insistence



شب مريضيه

بيش از حد تصور

كارم تمومه

هيچ وقت نمي دوني

هيچ وقت نمي دوني كه يه آدم وقت به ته رسيدنش چه طعم گندي رو تو دهنش حس مي كنه

 
نميدوني به ته رسيدن آدم ها چيز با مزه اي نيست

دريده شدنشون

ته

آخر

اينكه دستهاشون نمي لرزه

خراش هاي كوچولو روي يه پوست سي و چند ساله

و هوسي كه با اين به ته رسيدن روي بدن ميلغزه.... وصف ناشدنيه



فشرده شدن .....

التهاب

و دستهات نميلرزه

وقتي مفهومي به كمكت نمياد

هيچ حتي خود عشق



موهاي مشكي بلند. .... پوست روشن ..... لب هايي كه چندلحظه پيش مرطوبشون كردي

و خراش هاي كم رنگ كه بي هدف روي بدنت ... بي ترتيب...... دردناكت ميكنن

كارت تمومه دختر


and  the music


Ss