Monday, December 27, 2010

آزاد


تولد چیه بو نفت میده
.....

زمستان 57 مردم شاه پارو می کردند
.
هوا سرد بود
.
و نفت پیدا نمی شد
دختری از زنی زیبا به دنیا امد
.

زن اما ماندن دوست نداشت

......

.....تولد چیه بو نفت می ده

.
هی زن تولد 33 سالگیت مبارک
Ss

Tuesday, November 30, 2010

m aking love to MADS



خب من دختر سریالی نیستم جز
Lost
Fringe
Se..x & The City
Desperate House Wives

اعتراف می کنم جز این ها , چیز بیشتری ندیدم


:)



م م م و البته چند اپیزود از
Veets

این آخری , تصور کنید یه زن - ( یه بیوه ) - مثل اب خوردن

به 15 ساله ها " مری – جین " , میفروشه

.
.
درست حدس زدید - من دختر سریالی نیستم - فقط کنار سینما و
زهر مارهای بی نظیرش - هر چیزی که عوضی های خوش ذوق بسازند رو تماشا
می کنم

اونهایی که در : موزیک – سرگرمی -
Advertising - نوشتن - clip -
زن - شراب - چرم - .. خوش ذوقند

...

اخرین سفر بود ؟ یا نه یکی مانده به اخری - یک هفته به یک کازیو ساحلی میرفتم و
جک پاد بازی می کردم
بزرگترین مسابقه پوکر اروپا , طبقه بالای کازینو داشت اتفاق می افتاد

از اونجایی که قبلا دروغ گو خطاب شدم عکس )
کازینو رو با ماتیکم و دو تا نویسنده و شکلات های لیکور Passcard
( ! ضمیمه میکنم - برای رستگاری لازمه - اما قول نمیدم دروغ نگم , هرگز


خوب اونجا لعنتی هایی بودند که با کت و شلوار های گرون قیمتشون کفش
تنیس می پوشیدند
می خوام بگم همون طور که تو یه بار ساحلی لم دادی و بیکینی پوش های

خوش فرم رو از نظر میگذرونی - گاهی فکر می کنی چطور میشه
چطور میشه از کلک - دروغ - فریبندگی یک متقلب - جذابیت کفش تنیس با یه کراوات
هزار دلاری لذت برد - که من میبرم




...




... باور کنید گاهی هیچ چیز دنیا قدر ... رذل هاش ..خوشایند نیست


Ss
ی که خانم نیست . بانو نیست ..لیدی هم نیست
!!!البته برای مدتی



Music

Road To Hell By Cris Rea
! این دیوونه حتی تو اسم موزیکش هم خوش ذوق بوده .... نه ؟


Photo By Ss

Saturday, November 27, 2010

do .. do ro . do ro ....


*

سیگاری روشن کرد . دود کردن را دوست داشت . هرگز دود سیگار را فرو نمی داد
و عجیب بود که نمی توانست در ملا ء عام سیگار بکشد - قبول نمی کرد که امروزه
.. سیگار کشیدن زن ها امری پیش پا افتاده و پذیرفته است

Lady L.
romain Gary

.
.



و اینک ... خانم ها , آقایان

....

پرده ها کنار می روند و صحنه تاریک میشود

گوش کنید ....



..

I ask my father
I said ,” father change my name “
The one I’m using now it’s coverd up
With fear and fath and cowardice and sham

….


محض رضای خداوند .. پیداش کنید و تا انتها بخونیدش
Music And The Lyrics By Leonard Cohen









P. S :
من کنسرت این موزیک رو دارم و چون اورژینال , نتونستم موزیک رو از روش بردارم
پس بابت این که اون گیتار بی نظیر اگوستیک رو نمی شنوید ..اون ته
من رو ببخشید...
Ss

Tuesday, November 16, 2010

...... need somthing to breath



 
 
... یه پایان تلخ , بهتر از یه تلخی بی پایانه

 
 
 
این رو از " درباره الی " یادمه

کاش فرهادی باز فیلم بسازه

 

 
 
و
 

 
 
Im so heavy in your arms ....
 
,

 
و
 
 
چقدر خسته ام ..... چقدر....
 

 
و
 
 
 
اون پایینی رو اگر تا حالا نخوندید .. نخونیدش لطفا .... چون  
... تلخ و چون قول دادم که برش ندارم ...که خود سانسوری نکنم...که... آخ خدا

 
و
 

 
درسته که اینجا خلوته .. ولی به تمام آدم های این خلوت ...احتیاج دارم

 
گریه دارم

 
 
 
Ss 

Monday, November 15, 2010

JUST DAYS ....





















این ماگ مال بی پولی هامه
خیلی بی پول بودم - نه می شد برم سراغ سالی نه پیروز
هیچ کی نبود - انگار همه دنیا تو انباری هاشون قایم شده بودن
میدونستم اگر باد به گوش سالی برسونه , بی پولم - حتما جوری که همون باد صداش رو به همه شهر پخش کنه , می گفت : چشمش کور .. می خواست نگذاره ازخونه پدریش بره - پیروز هم با اون اداهای همیشگی ...هه شما که پیروز رو نمیشناسید - اعتراف به بی پولی جلوی او یعنی.. پوه ه .. همه جوره تسلیمم

ماشین رو فروخته بودم - چالز اول رو - همون پراید هاچ بک - نه پروژه ای
بود نه کاری - هزینه وکیل برای معامله هم بود .. آخ شما که از معامله خبر ندارید
- اجاره خونه ای که اجاره ش کرده بودم هم بود و تازه .. باید دک و پزم هم جوری نگه می داشتم که کسی بویی نبره و باد خدای نکرده به گوش اون بالایی ها که گفتم .. نرسونه که بعد کُری ( دیدی نتونستی بچه ) رو برام بخونن
یادمه داشتم از دفتر یکی از استاد های دانشکده برمیگشتم - طرف هیچ کاری برام نداشت - نقاشی که پیش کش ... طراحی صحنه برای تاتر های دانشجویی که سهل
... هیچ

می دونستم تو این خراب شده اگر می شد با پیشخدمتی هم ,هیچ غلطی نمی تونم بکنم

تو میدون ارژانتین داشتم راه می رفتم و فکر می کردم حالا چی سونیا خانوم
یه دو جین چشم و گوش منتظره ببینه چه غلطی میکنی ... بازی رو میبازی به سالی یا نه ؟! بیچاره بابا ....رفته بود ... و این حال و روز من, این آواز رو تو دوست و آشنای متمول هرزه گو سر می داد - آرش...- خوب شد مرد و ندید دختر خیره سرش
به چه روزی افتاده - نمی تونستم پای بابا و خدا رو وسط بکشم
آخ فکر بابا که تنها نقطه آرامشم بود...و خدا رو هم که برای جاهای مهم تری لازم داشتم

رفتم تو شهروند آرژانتین - این ماگ با یکی دیگه هر دو ته یه قفسه جا خوش کرده بودن - همین دو تا که همتایی هم نداشتن کنارشون - در لحظه دیوانشون شدم
دیوانه تک لاله بچگانه نقاشی شده و آبی اقیانوسی این و درخت پاییز زده روی اون یکی.... پول ؟ - قدر رسیدن به خونه ای که اجارش داشت دیر می شد
یادمه هی قدم زدم کنار قفسه هی به خودم فحش دادم که آخه عوضی تو که اوضاعت انقدر خرابه به قول زن برادر سالی که من میمردم براشو سرطان گرفت و رفت (یه بانوئ تمام ) تو که اوضاعت انقدر درامه :) ... غلط میکنی راه کج می کنی
تو فروشگاه ! بعد گفتم به درک .. هر دو رو می خرم - خریدم و بغلشون کردم
آمدم بیرون
هیچ پولی نبود - راه افتادم کنار بزرگراه - یک ساعتی که رفتم گفتم به درک
می ایسدم شاید یکی رسوندم - ایستادم - یه اپل وکترا آلبالویی رنگ ایستاد
...باز به درک گفتم لابد و سوار شدم - هه عقب هم نشستم - فکر کن بی پول و پیاده و خسته باشی ..بعد بری عقب بشینی .. انگار طرف رانندته - می خواستم یه ماشین ارزون تر برای رسیدنم پیدا کنم اما با خودم گفتم تو که داری گند میزنی لااقل یه ماشین با صندلی های نرم سوار شو که بخاریش هم درست کار کنه
طرف رسوندتم به خونه - شماره تلفن داد و خواست - همه شماره تلفن خونه پدریم رو دادم بهش و نه شماره خونه
!اجاره ای خودم
. الان که داشتم چای مینوشیدم ازش یک هو همه چیز آمد

. ده سال پیش بود

....
.
.
.
آ ... راستی
Inception
! رو حتما ببینید - خوب بود - زیاد
از اون هالیوودی هایی بود که 2 ساعت .. کمی کمتر شاید ..تمام فکر های دنیا رو ازت میگیره


Ss







Sunday, October 31, 2010

deal my soul




هیچ وقت طرفدار بزرگ کیارستمی نبودم با اینکه اسم فامیلش هم اسم فامیل مادر بزرگم بود

کپی برابر اصل رو دیدم با بینوش و با ... گارد !! نمی خوام بگم تحت تاثیر
این زن نیستم, اما باور کنید که اعترافم به دوست داشتن این فیلم به خاطر تاثیر این زن نیست

فیلم به طرز غیر قابل انکاری فیلم خوبی بود - نما های طولانی با یک برداشت
. و ..... معصومیت مسحور کننده بینوش
.
.
.
اینجام باز

چرا رفتم ؟
چون تحمل خراش ناشی از شنیدن حقیقت رو نداشتم ...گزندگی
بعضی از جملات ... هر چقدر هم که - راست - باشند ,
گاهی از توانم خارج می شه
گاهی دلم دروغ های بزرگ می خواد - خیلی بزرگ


دلم تنگ شده بود ؟
زیاد - خونه بود اینجا برام - آخر دنیا - :
جایی که ریل های قطار تمام می شه

.


.


چرا زود برنگشتم ؟
نخندید ! - غرورم - غرور بیچاره لعنتی من.... و کمی هم سفر بود
.
.
.
P.S:

Photo By Ss *
این عکس مال امروزه - یه عصر پاییز - که کمی هم بافتنی بافتم
شما رو یاد چیزی نمی اندازه ؟

به موزیک گوش کنید ....فرصت کردید تکستش رو هم نگاهی باندازید
Famouse Blue Raincoat BY LEONARD COHEN



Ss

Saturday, October 02, 2010

no title




no more music


no more bullshit

no more nothing


its over


im done

its :

 
closed
 
 
Ss

Saturday, September 25, 2010

dangling lips




موهام که کوتاه ِ کوتاه شد , فکر کردم ... خوب حالا بهتر شد

بعد از جراحی

این ماه حتی .. این سال ها .. کمی قبل تر .... بوی لعنتی پاییز .. ا مان می برد

با مو های کوتاه - کوتاه - هم پاییز همان لعنتی هست که بود

از سفر که برگشتم .. فکر کردم .. ساحل بود .. شنهای طلایی بودنند
موزیک بود ... کافه و بار بود .. باد بود ... آسمان آبی بود ... و

تو یادت میره کجا زندگی می کردی ... نرفت ! ... جاش .. پاییز بود و دلم لک زده برای کمی مه آلود


p.s :
هی وقتی می خونیش ... لطفا به
heavy in your arms
که اینجاست .. خوب گوش بده
...
کشیش لازم دارم ... یکی سراغ داری ؟
... زود! زود لازمش دارم


Ss

Wednesday, September 22, 2010

just

.

sometimes. ....

.


i feel ...

.



i wanna be disappear .


.
Ss

Tuesday, September 14, 2010

.. سوزان ..


"
می دونی مشکل تو چیه - تو با همه چیز , با یه حجم بزرگ احساسات بر خورد می کنی و

این آدم ها و اشیاء رو - حتی - گیج می کنه .. و بعد .. بووووم تو با آدم های

گیجی طرفی که عکس العمل هاشون آزارت می ده . و خسته می شی و

"... خسته می شی

این رو " نِلی " زن مو قرمز چشم آسمونیِ اسلاوِ رو مانیایی تبار -به انگلیسیه لحجه دار ِ خوش ترکیبش
وقتی که داشت حوله های خنک رو روی صورتم می گذاشت بهم گفت , کارش که تمام شد دو تا استوانه چوبی که توش عطر رومانیا بود بهم داد و صورتم رو بوسید و آرزوی بهترین ها کرد برام .... گمانم دیگه نبینمش ..هر چند شماره خونه رو به دریاش - یه جایی کنار دریای سیاه - ..هنوز تو کیفمه ... دلم براش تنگ شده برای یه 48 ساله ی مو قرمز ...به شدت زیبا

------------

یه جایی پرسیده بود : چرا مشکل " آدم" دیگه" ندانستن " نیست ؟
خیلی فکر کردم تمام این مدت ... - ندانستن - میشه بهش گفت یه مشکل یا میشه مثل یه نعمت از آسمانها نگاهش کرد

- کاش نمی دونستیم - کاش هیچی نمی فهمیدیم .

دونستن بوی پاییز که پرتت می کنه به قبل تر ها - از دست دادن ها - عاشق بودن ها - برگها ... جز اینکه یه خراش عمیق بندازه روی تمام روحی که برات باقی مونده ,
. چه کاری ازش بر میاد ؟! و یا هزار تا چیز دیگه .... هیچ

من نمی دونم چرا " مشکل آدم دیگه ندانستن " نیست ," سیسیلی " اما
آرزو می کردم کاش مشکل آدم " ندانستن " بود


هر چه بهم تر, تنها تر .. به قول سهراب

Ss
.
P.S :
و موزیک ها رو کسی بهم رسونده که فرانسه نمی دونست اما , فرانسه می دونست
!"ممنون "دندون درد

Monday, September 06, 2010

fall venom



 
 
this is my mask ....
.
wear your mask ... s'il- vous- plat !!!
. 
Ss - shocking world -
 

Wednesday, August 11, 2010

load white .. load black



یه آمریکایی - که مثل خر سیگار میکشه

نه! ...مثل لوکومتیو – یا مثل یه لوکومتیو ِ خر .. یا
... یه خر ِ لوکومتیو یا ... اَ ه کوفت

مثل یه آمریکایی سیگار میکشه

سکسیفون جاز - یه پیانو قدر ِ یه کشتی
. نیم رخ ِ میشل فایفر

.
پوه ... باز خل شده آسمون
صدای رعد وسط چله تابستون
بعد صدای قطره های بارون روی کانال کولر

.
دیشب 4 صبح خوابیدم – مثل گذشته ها
دیروز یه سیگار رو بلعیدم – تمام مولکول های دودش رو , از روی هوا دزدیدم

دستهام بوی گند گرفت
لذتش رو بردم - مثل گذشته ها
وقتی وِل کرد رفت ... زن جالبی بود

... هی میدونی ! بارون وسط تابستون جز اینکه گند بزنه به ماشین ها و شیشه ها
یه کار دیگه هم بلده
.

.........
...... بوی خاک نم خورده بلند میشه


Ss

Monday, July 19, 2010

dancing drunk words




در فرانسه کلی استثناء هست , این رو خیلی هامون می دونیم

و این مَردم حتی برای استثناء هاشون باز, استثناء قائلند

تو به طرز عجیبی توسط این زبان بلعیده می شی

استاد جدید که سال ها پاریس زندگی کرده و پارتنرش هم
معتقد که همه فرانسوی ها یه چیزیشون می شه(pierr )فرانسویه

و این رو با لهجه پاریسیش می گه و من همون وقت با خودم

فکر می کنم: کاش بینوش کمی کمتر یه چیزیش باشه یا کمی بیشتر

به هر حال بعد از این همه وقت هنوز نمی دونم که این گویش رو دوست دارم یا نه

و صبح ها ی خیابان ها زشت ِ و صبح های پارک ها خوشگل
و ظهر های خیابان ها و پارک ها کسالت آوره و عصر های خیابان ها خوشگل

و عصر های پارک ها مهیب وشبهای خیابان ها و پارک ها خلوت
و این
* "extreme ways"
این روز های من رو گرم تر ... مریض تر ... و پر هوس تر می کنه

هر چند مناسبتی با گرمی تابستان نداره و بیشتر نمناکی و طوفان های ناگهانی و
برگهای چنار و خیابان های خیس پائیز رو تداعی می کنه
.

. و هیچ کی دلش گریه نخواست
.
.
* By: moby
اها راستی اگر گفتید این موزیک
soundtrack
کدوم فیلم ؟ تقلب هم نکنید
راهنمایی : یه اکشن
.
Ss

Wednesday, July 07, 2010

undestinated


یه بازی ، یه fun ، یه چیزی که باعث میشه بهتون خوش بگذره
.
.
.
شاید یه بازی خوب از یه بازیگر بد
.
.
.
شاید یه بازی بد از یه بازیگر بدتر
.
.
.
اما اگر .. خیلی شادید گوش ندید.
.
.
آخه شاید بازی خوبی بود.
.
.
در این صورت غمگین می شید.
.
.
غمگین
.
.
مثل تمام
Losing my religion


Ss

Monday, June 28, 2010

is this how we say goodbye .



مُردم برای کامنت پست قبل

گذاشتم روزها ازش بگذره تا خودم و بقیه نگیم که به خاطر احساساتی شدنم
یا این خزعبلات بوده

مثل هیچیه هیچی نبود
مثل خودش بود فقط....
.

چه می کنم این روز ها
هیچ.....گاهی درد هست
دردهای عجیب و غیب....
از دیروز کمر درد حتی
این یکی هم خیلی درد عجیبیه هم خنده دار

...

جوان ها - دیوانه ها - موزیسین ها با کراوات یا فراگ یا تی شرت های رنگی پنگی
سر های تراشیده - جنبش های اوانگارد - نئو نازی ها - مسیح - ساکسیفون -
برادری و عدالت - 16 ساله ها - کانال های موزیک - رادیو دهه 60 و 70 اروپا
صفر و یک ها - انتلکتوال ها - رفتگر من - خونه مادر بزرگه - ارت دایرکتور ها
ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت ... ها - گمشده ها - قلب درد ها و روح
درد ها - کثافت کاری ها - کلت ها یا به قول سهراب, کندی کُش ها -فا /حشه ها
سینما ها - شوالیه ها - هما غوشی ها - جلاد ها - میکده ها - سوزا ن ها -
- خرده بورژوا ها - قطار ها - زمستان ها - فهرست خرید ها - بیگ بنگ ها
مرد ها
زن ها
نیچه ها - جاسوس ها -

.... ...... خدا ها - خدا ها - خدا ها


پوه ه ه ه ه ه ه ه


Ss

Saturday, May 29, 2010

...coms from painland




کسی میداند چرا از میان همه شهرهای بی نظیر دنیا یک رود خانه می گذرد ؟
شاید
... دانوب



و من برای لغت
Seduce
. میمیرم .... هنوز


*
فریب اوهام"

لیموزین مژگان
آه عزیزم , با صورت زیبایت
قطره اشکی در جام شراب من بریز
به آن چشمان درشت بنگر

بنگر که چه مفهومی برای من داری
شیرینی و شیر بستنی


من فرشته اوهامم

من جلوه ای از تخیلم
می خواهم بدانی برای چه می اندیشی

نمی خواهم بیش از این حدس بزنی



تو اصلا نمی دانی از کجا آمده ام
ما نمی دانیم به کجا خواهیم رفت
پذیرای زندگی شدن
مانند جویباری منشعب از رود
جاری شدن در پایین دست ها
گرفتار در جریان ها

من تو را به دوش می کشم

تو مرا به دوش خواهی کشید


این گونه خواهد بود


تو مرا نمی شناسی


تو مرا فعلا نمی شناسی "

*:از

Bfore SUNrise

Ss



Monday, May 03, 2010

damn easy life ..






.AND




SHOW MUST GO ON ....





Photo AND Painting By : Ss

Sunday, March 28, 2010

not vary ..many




قبول

لاک زدم

بعد از سالها , ناخن هام قرمز شدن

یه عالمه یا ( آلمه ) نقطه قرمز , روی زمینه سفید

ناخن هام کوتاهن
کشیده ان .

اون ها رو از پدرم به ارث بردم

سفیدی رو هم . آخ پدرم

.

خوابهام - مثل - باقیمانده انار روی دست نوچن و چسبناک

تا ساعتها نوچیشون میمونه روی ذهن

.

اعتراف می کنم هیچ وقت هیچ مردی اونقدر دوستم نداشته که

وبلاگش رو تا ته بنویسه

هیچ وقت مردی اونقدر دوستم نداشته که قول نده

هیچ مردی اونقدر دوستم نداشته که نگه چقدر زیبام و دوست داشتنی و خاص

و کاملم ... فقط سکوت کنه ...تا یه جاهایی حس زشتی و و معمولی بودن

دوست نداشتنی بودن بهم نده

هیچ وقت ...هیچ مردی .. اونقدر خود خواه نبوده که بخواد آرام باشم

و به خاطر خواست خودش , چنگ نزنه به آرامشم

.

من همیشه زیاده خواه بودم . همیشه خود خواه

همه جا . همه وقت . همه چیز با هم

خشونت با مهربونی - روز با شب - عشق با س..ک. س

در معادلات انسانی این طور چیز ها با این کنتراست بالا سخت

کنار هم موندگار میشن

همه چیز با هم

اوا گرین با ژولیت بینوش - معصومیت با مریض گونگی

پنیر با مربای آلبالو و حالا مرگ با زندگی

.

کمتر از یک ماه دیگه در موقعیتی قرار می گیرم که کنتراستش کشندست

و این - سطح آدرنالین خونم رو بالا می بره

حدس می زنم وقتی اون لباس رو بپوشم و وقتی اون نورهای سفید

روشن بشن..وقتی متخصص بیهوشی ازم بخواد از 2001 تا 2010 بشمرم

همون وقت که با گفتن 2002 چشمهام تاب نیارن و بسته بشن

همون وقت این کنتراست به نهایت خودش نزدیک میشه

درست زمانی که هشدار هست که نباید این کار رو بکنی اما ناچاری به انجامش

.

اسمی که این روز ها مشغولم میکنه ایزابلاست

ایزابل - ایزی - ایزی دریمرز- دریمرز با همه سینماش و ایزابلاش

داشتم میگفتم
کنتراست مثل نقره ای ماه روی تیرگی آسمونه - عکسهای سیاه و سفید

یه داد بلند تو خلوتی یه تونل- یه خواب عمیق تو گَسی یه هیجان

زندگی بدون کنتراست مثل دریمرز بدون اِوا گرین

.
اسم این وبلاگ یه خواب بود

خواب دیده بودم تو تاریکی و یه نور نقره ایه درخشان .. برهنه
میدوم

..از ترس از کسی فرار میکردم یا از چیزی

اما از برهنگیم شرم نداشتم طبیعی بود برام

با همه ترسم از اون موجود

....

تاریک و نقره ای.....


Ss

Monday, March 15, 2010

sabina


The
Unbearable
Lightness
Of
Being


بر عکس کتاب , فیلم کاملی نبود .. اما به قدر کافی

بینوش داشت
.

درست بعد از یک کابوس

:

ترزا : خوابم نمی بره

توما ژ : توی بغل من بخواب

مثل جوجه یک پرنده

مثل یه جارو میون , جارو های دیگه ... تو کُمد جارو ها

مثل یه طوطی قشنگ

مثل یه سوت

مثل یه آهنگ کوچولو

آهنگی که جنگل خونده -

درون یه جنگل

هزار سال پیش

.

Ss

Monday, March 08, 2010

pure tantrum

. قهر کردم


آدم ها . آدم ها . هرگز نمی تونی ادعا کنی کسی رو می دونی

کسی در دنیا نیست که دونسته باشیش یا فهمیده باشیش

آدم ها سختن

نه ! سخت هم نه


. آدم ها دورن


. نمی تونی به هیچ آدمی دست پیدا کنی


. من قهر کردم . با آدم ها


. مهم نیست .. می دونم , زود لبخند زدی


آدم ها توان فرسایند

آدم ها درد دارند

آدم ها می درند - می خراشند - می روند

من بدبینم

آدمهایی که قول می دهند از همه دور ترند

آدم هایی که می گویند دوستت دارند از همه وحشی ترند

من دَرد دارم . دَرد

.

آدم ها

.... آدم ها

…..

بی چاره دلم
.

Ss

Saturday, February 20, 2010

jet lag




خنده دار شده .. باز


... از همون ها که تهش


می خوای یکی رو بخونی صفحش رو نابود می کنه

می خوای یکی که خوب می نویسه - بنویسه - لعنتی خسیسی می کنه

می خوای حرف بزنی خفه خون می گیری

. می خوای خفه شی .... می افتی به وراجی
.
.

رو می خواد - ای نه - اون سکانس Eyes Wide Shut دلم اون سکانس دونفره

دونفره نبود

- سه نفره بود

کوبریک هم بود
.

اونقدر اعتراف دارم که گوش هیچ کشیشی تاب ِ شنیدنش رو نداره




.

Ss

Friday, February 05, 2010

raped drop of snow





آسمان خل شده . پاک زده به سرش

باد می آید , ابر ها را می آورد

باد می آید همان ابر ها را با خود می برد

بلاتکلیفی بین باران و برف

یا خورشید و ماه

.
.

همه خل شده اند

مثل آسمان

می آیند و تو را با خود می آورند

می روند و تو را با خود می برند

.
.

چراغ های شهر از این بالا می درخشند

انگار یه کسی با دستمال آغشته به الکل ( که پرز ندهد - حتما باید پرز ندهد ! ) که من

. با آن کریستال های لوستر را برق می اندازم , تک تک ِ چراغ های شهر را برق انداخته

.
.

آرزو به دلم ماند , یکی که می آید

تو را که با خود می آورد

وقت ِ رفتن که تو را با خود می برد - یکهو وسط یک بیابان یا اقیانوس یا

آسمان یا هر کوفت نازنین ِ دیگری - تو را رها نکند که بعد , ندانی و نتوانی

.
.

: آن روز که به یکی از اینها که می آیند و می روند گفتم


من عجب آدم " نا شدنی " هستم , کلی خوشش آمد که - هی عجب

این " نا شدنی " عجیب و دوست داشتنی , یا چه می دانم چیزی در این مایه هاست .

اما یادش نبود که " ناشدنی ها " را میان همان کوفت های نازنین رها می کنند

و او هم درست همین کار را کرده و می کند

.
.

می دانی - " ناشدنی " که باشی , هیچ جور ِ هیچ جور , کنار نمی آیی - و

و این تو را می ساید

و سایش درد دارد

. خیلی



Ss

Monday, January 18, 2010

خیا بان های بوتیک های خاموش

*

. می بینید چقدر دیر است ؟ باز هم بگویید , تند تر - "

..... بعد , زمانی رسید که مَرد احساس کرد دیگر نمی تواند به او دست بزند مگر برای -


: آن دبارد دستهایش را به روی گلوی برهنه اش که از یقه پیراهن تابستانی بیرون بود بُرد و گفت

مگر به اینجا ... نه ؟ -


. آنجا , آری -


. دستها عاقلانه پذیرفتند که رها کنند و از گردن پایین آمدند

" ....



Moderato Cantabile BY : Marguerite Duras *



P.S :


مدتها پیش , وقتی بیست و دو ساله بودم به نظرم اینقدر خشن نیامده بود

حالا در ابتدای سی و دو سالگی .. این چند سطر رو که دوباره خوندم

!خشن بود ...راستی کسی میدونه چرا ؟

تراژدی ؟

.

آه راستی اسم پست , اسم یه کتاب ِ که دوستی هدیه داده

! اسم غریبی ِ , اینطور نیست؟


Rue Des Boutiques Obscures By : Patrick Modiano




Ss



Saturday, January 09, 2010

driving to hell


*
1
کتاب ها و رو- سپی ها را می توان به بستر برد
.
2
کتاب ها و رو- سپی ها زمان را در هم می بافند , بر شب مانند ِ روز , و بر روز مانندِ شب حکم می رانند


.
3
نه کتاب ها برای دقیقه ها ارزش قائلند , نه رو - سپی ها . اما آشناییِ نزدیک تر با آنها نشان میدهد در واقع
چقدر عجولند . همین که توجه مان به آن ها معطوف شود , شروع به شمردن دقیقه ها می
کنند

.

4
کتب ها و رو - سپی ها همواره در عشقی نا کامیاب نسبت به یکدیگر به سر می برند
.
5
کتاب ها و رو - سپی ها هر دو مردان ویژه ی خود را دارند , مردانی که از طریق ِ آن ها
گذران روزگار می کنند , و عذابشان می دهند , در این زمینه , مردان ویژه کتاب ها منتقدانند

.
6
کتاب ها و رو - سپی ها در موسسه های عمومی جای دارند , مشتری هر دو دانشجویانند
.
7
کتاب ها و رو - سپی ها به ندرت کسی که تصاحب شان می کند , شاهد مرگشان می شود

پیش از آنکه عمرشان به سَر رسد گم و گور می شوند

.
8
کتاب ها و رو - سپی ها خیلی علاقه دارن توضیح دهند چگونه به این روز افتاده اند : و از
گفتن هیچ دروغی فرو گذار نمی کنند . در واقع , اغلب , سیر و چگونگی ماجرا را متوجه نشده اند ,
سالها به دنبال " دلشان " رفته اند , و روزی بدنی فربه در همان نقطه ای برای خود فروشی می ایستد
که صرفا برای " آموختن درس رانندگی " توقفی داشته

.
9
کتاب ها و رو - سپی ها زادو ولدشان زیاد است

.
10
کتاب ها و رو - سپی ها وقتی نمایش می دهند ,دوست دارند پشت کنند
.
11
کتاب ها و رو - سپی ها - " راهبه ی پیر - روسپی جوان " . چقدر کتاب هست که زمانی بدنام بود و
اکنون راهنمای جوانان است

.
12
کتاب ها و رو - سپی ها دعوا و مرافعه شان را جلو چشم همه می کنند

.
13
کتاب ها و رو - سپی ها - پا نویس های یکی , اسکناسهای دیگری , در جورابهای بلندش است




*
One Way Street - Written By : Bnjamin Walter



P . S :

" خداوند سر گرمی من است "

این رو از فرانی و زویی دارم

" و من سرگرمیم رو .. زندگی میکنم , دیوانه وار "

این رو از خودم


Ss

Sunday, January 03, 2010

maiden jeuses


احساس می کرد که با بار ِ غمی که بر دلش سنگینی میکند " *

" می توان چند کلیسا ساخت






سیگار کشیدن تو سر بالایی جردن امانِت رو می بره ]

اما

دود ِ سیگار که با نفس , تو سرمای هوا روی نور ِ نارنجی سُر می خوره

. خوشت میاد

.

.

عاشق که هستی , رنج رو ی شونه هاته , یه رنج ِ زِبر

اما

. فارغ هم که باشی - تحمل سبکیه فِراغ رو نداری

.
.

عاقل که باشی , طعم ِ زندگی رو نمی چشی

اما
. دیوانه هم که باشی - مجال ِ زندگی کردن رو بهت نمی دن
.
.

برنج که نخوری , لاغر میشی

اما

. بدون برنج - نمی تونی لذت کباب تابه ای های پنج شنبه رو دَرک کنی


.
.

فیلم که می بینی , خَراش می خوری

اما

. فیلم هم که نبینی - صافیه زندگی می بُر د ت


.
.
.

و تو
نمی دونی
هرگز
که
دُرست
چیه ؟


؟ lady مگه نه....




Y / N

[ نیمه شب ِ یه شب ِ زمستونی



P . S :

10 Commente شبیه "

مسیح بود , نه ؟


" Ss


Adieu Gary Coper By : Roman Garry *