بی مانند بودسپس خواهم گفت...DZ
لحظه لحظه های نفست که از میلیون ها کیلومتر پر می کشه و بار می گرده تو یکی از خونه های همین شهر و از سیم رد میشه وپرده گوشم که گیرش می اندازه...روحم رو نوازش می کنه...روح تشنه ام روyn
"از امروز زندگی کردن تازه شروع می کنم"با این جمله آشناییماحساس خنکی زیر پیرهن زیر آفتاب داغ شده پوستت رو ( از درون ) سرد می کنه مثل مور مور شدنانگار برای اولین بار کاری رو کرده باشیمور مور شدنمور مورتند تر راه رفتن؟شایدکی می دونه؟گاهی اوقات مثل وقتی که ساعتها روی مبل نشستن و با خاطرات فانتزی بازی کردنفانتزی فانتزیاین کلمههمیشه منو یاد همبرگر های دانشکده می اندازهشاید به خاطر همین بد و خواستنی باشهزندگی جدید اینطوری آغاز میشهبا یه فیلمی که 100 بار تا حالا دیده شدن و کارهایی که 1000 بار تا حالا انجام شدند ولی حالا مور مور شدناز شادی...DZ
راستش را می گویم .....حالا صفحه بلاگ که باز می شود دیگر لایف از ایزی نیست ..... راستش را می گویم .....
Post a Comment
4 comments:
بی مانند بود
سپس خواهم گفت
.
.
.
DZ
لحظه لحظه های
نفست که از میلیون ها کیلومتر
پر می کشه و بار می گرده
تو یکی از خونه های همین شهر
و
از سیم رد میشه و
پرده گوشم که گیرش می اندازه
.
.
.
روحم رو نوازش می کنه
.
.
.
روح تشنه ام رو
yn
"از امروز زندگی کردن تازه شروع می
کنم"
با این جمله آشناییم
احساس خنکی زیر پیرهن زیر آفتاب داغ شده پوستت رو ( از درون ) سرد می کنه مثل مور مور شدن
انگار برای اولین بار کاری رو کرده باشی
مور مور شدن
مور مور
تند تر راه رفتن؟
شاید
کی می دونه؟
گاهی اوقات مثل وقتی که ساعتها روی مبل نشستن و با خاطرات فانتزی بازی کردن
فانتزی فانتزی
این کلمه
همیشه منو یاد همبرگر های دانشکده می اندازه
شاید به خاطر همین بد و خواستنی باشه
زندگی جدید اینطوری آغاز میشه
با یه فیلمی که 100 بار تا حالا دیده شدن و کارهایی که 1000 بار تا حالا انجام شدند ولی حالا مور مور شدن
از شادی
.
.
.
DZ
راستش را می گویم .....حالا
صفحه بلاگ که باز می شود دیگر لایف از ایزی نیست ..... راستش را می گویم .....
Post a Comment