Saturday, January 27, 2007

sacrifice



ببار . . . . . ببار . . . . . چه آشفته . . .اسمش چی بود؟ . . . فروپاشی عصبی ! . . . . جنون . نقاشی

خسته ای حا لا . چهار صبح . . . . . یه چیزی




(I) پدر خوانده

سکانس آخر

زن از همسرش می پرسد : مایکل . . تو شوهرش رو کشتی ؟

! مایکل . . با نگاه ممتد - سخت - مستقیم : نه






چقدر راست دروغ گفت
چقدر دوست داشتم دروغ گفتنش رو

از دروغ خوشم میاد
اگر راست - ممتد - سخت ... باشه
به قدر کافی
Ss

Thursday, January 18, 2007

do u remember?


secret army
1977







adorble, is'nt it?!

Ss

Monday, January 08, 2007

insatiable*


By Darren hayes*







این لغت" سیری ناپذیر" رو زیا د دوست دارم..به نظرم از اون لغاتیه که هنوز خالص باقی مانده
! همین
Ss