Thursday, December 06, 2012

disgrance insistence



شب مريضيه

بيش از حد تصور

كارم تمومه

هيچ وقت نمي دوني

هيچ وقت نمي دوني كه يه آدم وقت به ته رسيدنش چه طعم گندي رو تو دهنش حس مي كنه

 
نميدوني به ته رسيدن آدم ها چيز با مزه اي نيست

دريده شدنشون

ته

آخر

اينكه دستهاشون نمي لرزه

خراش هاي كوچولو روي يه پوست سي و چند ساله

و هوسي كه با اين به ته رسيدن روي بدن ميلغزه.... وصف ناشدنيه



فشرده شدن .....

التهاب

و دستهات نميلرزه

وقتي مفهومي به كمكت نمياد

هيچ حتي خود عشق



موهاي مشكي بلند. .... پوست روشن ..... لب هايي كه چندلحظه پيش مرطوبشون كردي

و خراش هاي كم رنگ كه بي هدف روي بدنت ... بي ترتيب...... دردناكت ميكنن

كارت تمومه دختر


and  the music


Ss

2 comments:

Anonymous said...

هيچ وقت نمي دوني كه يه آدم وقت به ته رسيدنش چه طعم گندي رو تو دهنش حس مي كنه
شب مريضيه بيش از حد تصور
و هوسي كه با اين به ته رسيدن روي بدن ميلغزه.... وصف ناشدنيه

father, why have you forsaken me?
.
.
.
DZ

Anonymous said...


ميشه برات مرد دختر
به راحتي

ژاك روسو