*
If you want me
Satisfy me
.
من رو می خواستی ؟
نمی خواستی ؟ با همه سینمایی که می شناختم
با همه نقاشیها یی که نا تمام موند
.
Are you really sure that you'd believe me?
When others say I lie
I wonder if you could ever despise me
When you know I really try
To be a better one to satisfy you
But you're everything to me
And I'll do what you ask me
If you'll let me be free.
.
. بی همه چیز شدم
. جدا از آدم هایی که دوست می داشتم ... دوست می دارم - یه بی همه چیز تمام عیارم
. خدا گم شد
. باشه غلط نگیر ... اصلا همون خدایی که داشتم , گم شد
بی خدا شدم
خیلی بده .. بی خدا بمونی
بی نقاشی - بی دیدن - شنیدن .... سنگ بشی
بی اینکه چشمهات خیس بشن
.
* By : Marketa Irgolva
.
Ss
2 comments:
ماهی
ماهی دهانش را باز کرد
و آرزوهامان را خورد
دهانش ورم کرد
و بعد مرد
کمی دور تر از وسط دریاچه با جلبکهای نارنجی
و خزه های سفید
و ماهی های غول پیکر ارغوانی
.
.
.
روز بعد
روز بعد
مردم با نگاهایشان شک می کردند
به اینکه ما چه هستیم
کلاهایشان را برایمان پرتاب می کردند
و دور یک میز دوازده نفره
پشت باغی از درختان زیتون و صدر
ماهی می خوردند
و ما آنها را کشتیم
مثل فیلم های گنگستری
درست همانطور
با پالتوهای بلند و کلاه های لبه دار
و تفنگهای خشاب گرد
و بعد آسوده و بی فکر و سبکبال
مثل هیچ
قدم زدیم
از اینجا تا خانه های برفکی
در کنار دریاچه ای آبی
با درختان سیاه
و خاک قرمز
و ماهی های بزرگ ارغوانی
.
.
.
DZ
حضورت جز آرامش نیست
.
.
.
و بس
yn
Post a Comment