این نوشته مخاطب خاص دارد
. کاش دنیا ساکت می شد . خفه می شد
عصبانیم . از همه آدم هایی که دوستم دارن یا اینطور وانمود می کنن
کاش فقط نقاشی ها می موندن .. کتاب ها .. فیلم ها .. بوها
. کاش خفه می شد این همه آزار ..این همه خبر بد
DZ دلم گرفته
خوبه که غریبه اید
هیچ تصوری از اینطور غریبه بودن ندارید
و این غریبه بودن چنان آرامشی به من می ده که دست یافتنی به نظر نمی آمد
بی توجهید به ظاهرم .. به آنچه که هستم یا قرار ِ که باشم
فقط اینجاست یک تکه آروم ِ این دنیا که من دزدیدم و ... و وقتی زلزله بیاد .. جنگ بشه .. همه
چیز به هم بریزه ...اونوقت اینجائی هم دیگه نیست
زخم خورده ام .. خسته ام از آدم هایی که دوستم داشتن .. دارن
اما مهم نیست چه اتفاقی بیافته .. چون من موجودیتی ندارم برای شما .. فقط اینجام
بدون صورت .. بدون بَدَن .. بدون لباسهام
یک روح عریان که هر لحظه می تونه نباشه
هیچ چیز در دنیا ارامش دهنده تر از غریبه گی نیست
غریبه بمونید
می ترسم .. می ترسم از هر کی بهم نزدیک میشه .. مرد یا زن فرقی نمی کنه
DZ می ترسم
Ss
7 comments:
اين لحن من رو ياد ؛لني؛ مي اندازد! لني در خداحافظ گاري كوپر!
بعيد نيست که خداوند دوباره داره چند تا کار را با هم ديگه انجام می ده!
آشنايي برا ی من هم همه اين کلمات هست
تو اولين کريستف کلمب نيستی
.
.
.
خط باريکی بين هر چيزی هست، که حفظ می شه
فکر می کنم منظورم رو می فهمی
فقط يک چيز
که اتفاقا مبهم هم نيست
و هيچ ربطی به فرديت هيچ کدوممون هم نداره
می خواستم راجع به چيزی که " خوب ديگه مهم نيست " کلماتی رو ازت بشنوم.
درباره موضوعی بيهوده و احتمالا جوابی بيهوده
.
.
.
بگذريم
خوب، " خاخام " شوخی کافيه!
آتش دارم.
.
.
.
DZ
..
آتش ؟
برای روشن کردن یک سیگار ؟
برای تعمید دادن یک مجرم ؟
یا گرم کردن دست های سرد زمستانی ؟
. آتش دارید
سوزاندنی هم در کار هست ؟
.
خاخام رو دوست ندارم ... نابخشوده
رو دوست دارم
Ss
باورت نمی شه چقدر به همه چیز بدهکارم
حتی به فیلمی مثل
" قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل "
آتش
آتش
"یا گرم کردن دست های سرد زمستانی ؟"
این جملت طعم گسی داشت
.
.
.
" تا حالا اینقدر نخواستم که یه زن رو دوست داشته باشم "
این جمله رو بگذار به حساب یه فیلم
حتما یه فیلمی هست که این جمله توش باشه
مثل اونهایی که تو یه تصویر دو تا نمای موازی می گذارن
فیلم عالی بود
فیلم با استعدادی بود
سونیا
چرا مشکل "آدم" دیگه "ندونستن" نیست؟
.
.
.
گندش بزنه
یکی می گفت برای متعادل شدن افراط گرا شدم
مثل قدیما
اما نه دقیقا مثل قدیما
.
.
اگه خاخام نباشی
پس چطور بگم
Rabbi, I've been talking with the others.. and listening.....
and.. someones want me to ask you
... are there any angle there to meet us?
or anyone beside who's here?
Master?
.
.
.
DZ
سلام آشنا! میزونی؟
ممنون بانو جان. از قرار ایران باشید
ترس یا کینه، آن قدرها بد نیستند. وقتی کار به بی تفاوتی کشید است که یعنی دیگر نمی توان بازگشت
Post a Comment