ما مادرهامون رو مثل بمب ساعتي همه جا با خودمون حمل ميكنيم
درونمون تيك تاك مي كنند
گريز ناپذير - چاره ناپذير - درمان نا پذير
.
فرانسه مرور ميكنم - پيانو تمرين مي كنم - گلها رو توي گلدون آبي اقيانوسي مرتب مي كنم - خريد ميكنم ( ماكاراني - شير - باگت - كلم
بي حوصله از شبهاي ميهماني .. چشمهام رو تيره ميكنم - رو فرشي هاي پشمالو ميپوشم - چاي مي نوشم - اخبار گوش ميدم - حرص مي خورم
لبخند مي زنم - فيلم هاي مبتذل رمانتيك ميبينم - مراقبم خونه مرتب و خوشبو باشه - مراقبم بعد از حمام كردن دور وان رو خشك كنم - مراقبم وقتي عجله دارم و با سرعت از فرعي ها رد ميشم .. زن هاي گيج بي حواس رو كه به زور از پاركينگ خونه هاشون بيرون ميان رو به موقع ببينم
كمد لباسها رو مرتب ميكنم - عجله دارم برم باغ گل ..بالكن رو به شهر رو پُر از گل كنم - ناخن هام رو با ناخن گير كوتاه ميكنم ...سوهان نميزنم ...لاك نميزنم - آشپزي ميكنم ..طعم هاي جديد - با رينگ نازك طلائي دست چپم بازي ميكنم ... مي چرخونمش توي انگشتم ... حواسم نيست خيلي وقت ها
وقت شنا نفس نميگيرم تا وقتي هوا رو به ريه هام ميفرستم ... سياهي رفتن چشمهام تبديل بشه به لذت انكار ناپذير
نگاه ميكنم - وبلاگ مي خونم - متاثر ميشم - پارازيت ميبينم - بي بي .. سي گوش ميدم - نفس هاي بلند عميق كه گير مي كنند رو بيرون ميفرستم
يه كار هنري بكر ديدم كه دوست دارم درباره ش حرف بزنم - نقاشي نمي كشم
- موزيك هميشه هست - راك گوش نمي دم ...مريض گوش ميدم با والس
دو سه تا خط محو رو پيشونيم هست كه حواس كسي بهشون نيست جز خودم
...
هي وقتي بچه هاتون مي رن خيابون داد بزنن كه آزاد بشن ... بهشون فكر ميكنم ...روز هايي كه ميشنوم قراره برن كه آزاد بشن از پنجره به شهر نگاه ميكنم ...ليمو ترش ها و سيب ها رو تو سينك ميشورم و به شهر نگاه ميكنم و چشم هام نگران ميشه
نميرم .. چون اعتقادي ندارم - به هيچ چيز اعتقادي ندارم - اما دوست دارم اون همه طراوت و جوووني ... ته ريش ها .. موهاي ژوليده - ناخن هاي مانيكور شده - مو هاي بژ و شكلاتي شده - كفشهاي راحت ... وقتي بر ميگردن خونه سالم باشن ... از هيجان نفس نفس بزنن .... برن تو اشپزخونه ها پيش ماما ن هاشون ...بگن : چي داريم از گرسنگي مُردم
از دخترك دانشكده هنر دورم ... دور
ساكت شدم - خانه دار -
بالغ - مي خوام بي عيب باشم .. و هيچ طعمي نميفهمم
گسي نميفهمم ... دريمرز - گسي نسخه اروپايي دريمرز رو كه سيسيلي داد رو نميفهمم - بي عيب كه باشي طعم نمي فهمي
بي حس ميشي
Numb
Ss
Music by “ Bedouin “
5 comments:
جلوی کوچه ی این خونه
ایست بازرسی گذاشتند
حالا مجبورم کلماتم رو توی جیب کاپشنم قایم کنم و از جلو چشماشون رد بشم
هوا سرده
برف میاد
برف نمیاد
داره عید میشه
داره عید نمیشه
نمی دونم
اینهایی که نوشتی
صدای کفش روی آسفالت خیس میده و بوی بارون
و این یعنی
زنده ای
زندگی
yn
بحثی نمی کنم
از انجا که بوی این خاک دارید و دوستتان دارم می گویم، همین خلاصه که
می گن انقلاب 57 آینه ما بود
تمام قدی، که خودمون رو توش ببینیم
که واقعا چه هستیم
این یکی هم آینه است
اصلا بر فرض که آن اسلامی و چپ و این غیر
آینه همان آینه است
بهتر شدیم
در آینه پیداست
ای کاش سرزمینمان این نبود
ای کاش خاک نبود
به "کازانزاکیس" می گن چرا ادیان ابراهیمی اینقدر سخت و خشن هستند
جواب میده اگر شما یک شب در صحرای هر روزه عمر آنان باشید می فهمید
ای کاش خاکی نداشتیم
.
.
مردی بود
که فریاد می زد
فریاد بشر بود
تکیده بود
با ریشهایی قرمزگون و چشمانی آبی
زیبا بود
مثل شما
اما اون؛ نمی دونم چرا اون حرفها رو می زد
اون حتی درستکار هم نبود
نمی دانم که چرا فکر می کرد
که می شود خدایی باشد و ستم نکند
او را کشتند؛ روی صلیب
احمق هایی هم هستند که می گویند این دروغ است نمرده به آسمان عروج کرده
یکی نیست بگوید حالا که چه؟ عروج که بدتر از مصلوب است
لااقل مرده روحش شاد است
کاش
ای کاش
او هم آشپزی می کند و ماکارانی می پزد و به گلی دست میزند
کاش مثل تو وبلاگی داشت و می گفت که شبها چه می کند
عوض آن که به صحرا برود و با خدا و شیطان حرف بزند
اما چه می شود کرد
صحرا همین است
مگر هملت را نخوانده ایم
اینها که نوشتی خوب بود
خوب خوب
.
.
.
DZ
P.S:
نمی دونستم دریمرز ورژن دیگری هم داره
...معمولا كپي هاي اروپايي فيلم ها بي پروا ترند
ونسخه هاي امريكايي او نها گاهي به لحاظ برهنگي تعديل مي شن ..البته با توافق با گارگردان اثر
قبل تر ها اينطور بود
و به من نسخه كوتاه نشده رسيد كه بابتش خوشحالم ...زياد
...
دوست دارم ساعت ها باهاتون حرف بزنم
....
كاش اينطور بود
Ss
Dokhtarak Hanoz Ham Zendast!
Nashenas
چشمان کاملا بسته هم دو ورژن داره
و همین طور کاریگولا فکر می کنم 4 یا 5 ورژن
.
.
.
DZ
Post a Comment