Monday, January 30, 2012

new yorker



" killing is easy , dealing with it is the hard part "



لب هات و چشم هات
دست هات
تنت
حافظه ت
حرارت بدنت

از تو فرمان نمی برند

...به من بگو ..... سرکشی های من رو
که من رو به دیوانگی میکشند ....چطور فرمانروایی کنم ..؟

!به من می گی ....نه؟



Music : Powder room cllapse by Rebekka Bakken




Ss

Wednesday, January 11, 2012

Anti matter



...

رفتن

رها کردن

....موهات رو تو باد باز کنی .... اخم بین ابرو ها ت نباشه

.. لبخند محوی روی لب هات نشه حدس زد ...

مژه های تاب خوردت.... بی عجله به هم ساییده بشن

شونه هات نرم و رها باشن

ماهیچه های پشت ساق پاهات منقبض نشن


گرسنه نباشی یا تشنه

خسته یا غمگین
عصبانی یا هیجان زده
بی تاب یا سر خوش
عاشق یا دلزده

نباشی


پشتت یا قلبت یا انگشت بریده شده دستت ... درد حس نکنه


و چشم هات ....چشمهات ... بی خیال ِ بی خیال دنیا باشن


اینکه بری
رها کنی


...


P.S:
موزیک خود ِ خود منه

fighting for a lost cause
by
Anathema


اسمش ...اسمش حتی....... خدایا

fightingfor a lost cause

پو ه ه ه ه

Ss


..