Wednesday, April 22, 2015

its dark out there



به من بگو کجا میشه  یک  ...نه !...  چند لحظه ... 

سبک بود

خندید

امن بود 


" the american's"  با دیدن

" luntic soul " " the final truth " با گوش دادن به


 با بستن چشمهات و گوش دادن به صدای ,,,,نر م و تمیز سولماز 


با لحظه ای که تن خشک تو آب  فراوون ...شناور میشه






امن 

مثل خداحافظی ای که ...هرگز اتفاق نمی افته


سبک

 مثل  رسیدن به خونه  وقت تاریکی و... دیدین چراغ های روشن


خندیدن 

مثل بارون وقت مرداد......
وقتی بابا موهات رو از پیشونیت کنار میزنه 




"آه ...............من خوشبختم" * 




Ss





 فروغ*





2 comments:

آرمان said...

شک داشتم که آدرس درست رو وارد کرده باشم! ازینکه وبلاگ به روزه شکم بیشتر شد...چون ناخوداگاه من اینروزا عادت کرده که حتی از خاطره های واضح و با ثبات طبیعی بی نصیب باشه! فقط جایگزین ها و چیزهایی که سریعتر رو به زوال میرنو ببینه جاشون! و فکر کردم این به روز بودنم یکی از همونچیزهاست. یه جایگزینه! یه ادرسه غلطه خاطراتم همه گنگ و شبیه به هم و تو در تو شدند. از همشون صدای نفس نفس زدن های کودکانه شنیده می شه! از همشون بوی وسواسهای پر انرژی و امید هایی واهی به اینده و شجاعت و گستاخی میاد! ولی از نحوه تقطیع سطرها متوجه شدم این همون وبلاگ قبلیه! با همون حساسیت نگارنده اش به رنگ ها و بوها و نورها!
سلام

آرمان صالحی هستم

منو یادت میاد؟

goldmond.poem@gmail.com

Anonymous said...

خيلي خوب به يادتون ميارم


.........
من آدم هام رو فراموش نمي كنم

نمي بخشم

گم نمي كنم

دور نمي اندازم

آقاي نويسنده

نرفته بوديد كه ، خوش آمد برگشتنتون رو بگم


بله شما رو به خاطر ميارم

خيلي خوب


Ss