Monday, January 09, 2006

...

.بیرون یه مه گس لجباز همه جا رو پوشونده
.و انگار تب دارم! اما ماه نیست که وقت تب دستم بهش برسه
.میدونم که فردا اینجا نمینویسم نه اینکه نخوام, نمیشه
از اسمون چیزای نرم سفید تند تند می افتن و نا پدید میشن
از نزدیک که نگاهشون میکنی ستاره های چند پرن با شکلای براق متفاوت
!و هنوز بی تابم مثل خواب شب عید که پر از خیال بافیه , بیتابم
!اخه اولین شبیه که دارم میخزم بیرون از خودم به اینجا که نمیدونم مال کیه
دستم تو نوشتن فرز نیست, مثل مغزم, هی عقب میمونه
با جسمم یه چمدون هم حمل میکنم اخه روحم چاق شده
هزیون شبه وار پرسه میزنه
ss

2 comments:

Anonymous said...

dir tar daram mikhonam, ama mikhonam. ghool midam ,,,

Anonymous said...

u read to me ?
...