قبول
لاک زدم
بعد از سالها , ناخن هام قرمز شدن
یه عالمه یا ( آلمه ) نقطه قرمز , روی زمینه سفید
ناخن هام کوتاهن
کشیده ان .
اون ها رو از پدرم به ارث بردم
سفیدی رو هم . آخ پدرم
.
خوابهام - مثل - باقیمانده انار روی دست نوچن و چسبناک
تا ساعتها نوچیشون میمونه روی ذهن
.
اعتراف می کنم هیچ وقت هیچ مردی اونقدر دوستم نداشته که
وبلاگش رو تا ته بنویسه
هیچ وقت مردی اونقدر دوستم نداشته که قول نده
هیچ مردی اونقدر دوستم نداشته که نگه چقدر زیبام و دوست داشتنی و خاص
و کاملم ... فقط سکوت کنه ...تا یه جاهایی حس زشتی و و معمولی بودن
دوست نداشتنی بودن بهم نده
هیچ وقت ...هیچ مردی .. اونقدر خود خواه نبوده که بخواد آرام باشم
و به خاطر خواست خودش , چنگ نزنه به آرامشم
.
من همیشه زیاده خواه بودم . همیشه خود خواه
همه جا . همه وقت . همه چیز با هم
خشونت با مهربونی - روز با شب - عشق با س..ک. س
در معادلات انسانی این طور چیز ها با این کنتراست بالا سخت
کنار هم موندگار میشن
همه چیز با هم
اوا گرین با ژولیت بینوش - معصومیت با مریض گونگی
پنیر با مربای آلبالو و حالا مرگ با زندگی
.
کمتر از یک ماه دیگه در موقعیتی قرار می گیرم که کنتراستش کشندست
و این - سطح آدرنالین خونم رو بالا می بره
حدس می زنم وقتی اون لباس رو بپوشم و وقتی اون نورهای سفید
روشن بشن..وقتی متخصص بیهوشی ازم بخواد از 2001 تا 2010 بشمرم
همون وقت که با گفتن 2002 چشمهام تاب نیارن و بسته بشن
همون وقت این کنتراست به نهایت خودش نزدیک میشه
درست زمانی که هشدار هست که نباید این کار رو بکنی اما ناچاری به انجامش
.
اسمی که این روز ها مشغولم میکنه ایزابلاست
ایزابل - ایزی - ایزی دریمرز- دریمرز با همه سینماش و ایزابلاش
داشتم میگفتم
کنتراست مثل نقره ای ماه روی تیرگی آسمونه - عکسهای سیاه و سفید
یه داد بلند تو خلوتی یه تونل- یه خواب عمیق تو گَسی یه هیجان
زندگی بدون کنتراست مثل دریمرز بدون اِوا گرین
.
اسم این وبلاگ یه خواب بود
خواب دیده بودم تو تاریکی و یه نور نقره ایه درخشان .. برهنه
میدوم
..از ترس از کسی فرار میکردم یا از چیزی
اما از برهنگیم شرم نداشتم طبیعی بود برام
با همه ترسم از اون موجود
....
تاریک و نقره ای.....
Ss