Monday, May 07, 2012

c'est anarchie



دوست دارم يه اوِتار داشته باشم

اين چيزيه كه اين روز ها خيلي دلم مي خوادش

يكي كه من نيست اما منه

دوست دارم برم فضايي رو كه دوست دارم انتخاب كنم و توش وقت بگذرونم

براي خواستن همچين چيزي نياز دارم به خدا هايي كه در سراسر دنيا دنياهايي رو طراحي و فضا سازيي

كنند

نياز دارم به تخيلشون و دانششون و ذائقه شون كه به من دنيا يي رو كه ارزو ميكنم اوِتارم در اونجا زندگي كنه رو بدن



تا اون موقع خيال بافي مي كنم



Music : Video Game By Lana-Del-Ray



Ss



1 comment:

Anonymous said...

این پیام طبق قوانین وبلاگ سانسور شده است:

رحمتی نبود

هر چه بود

ساعتی که 8 آن سوت کارخانه می شد

1437259

نفر تمام

سیاه و سقید تمام

و جهان از قوانین پولادین غیرقابل تغییر بیان می شد

جهان های موازی

دیگر موازی نبودند

عقب افتاده بودند

صدها سال

و ماه همواره کامل

در افق جا خشک کرده بود

.
.
.


1034543

تا خرگوش مرده

در جاده ای با کالاسکه های قرمز

و زنانی با لباسهای شب قرمز

و آسمان قرمز


خیال

که سه مرد دهاتی به رقص می روند

از طریق جاده ی خرگوش مرده ی شماره

135432

جنوب به شمالی
با نام مستعار
شهید
M-4352

.
.

خیال اما در جهانی موازی

شراب قرمزی را بین یاران با نانی تقسیم می کند

و پشت رودی میان درختان زیتون بهار

برادرش را از لبانش می بوسد

فردا خیال البته خواهد کشته

و سرش بر فراز دروازه ی

S-2341

افراشته


و خیالی دیگر

دختری با دستان سیاه از گردوی دزدی

در ظهر تابستان

سر ساعت 12

وسط میدان 134232

ایستاده است

و تکان نمی خورد

تکان نمی خورد


there is no mersi in

there is no mersi in
.
.
.
DZ