شهر ، فاجعه ست
منظورم هواست
از این بالا که
نگاه میکنی تقریبا هیچی نمیشه دید
از خونه بیرون نمیرم
اونقدر که شنبه
ها که برای یوگا و خرید می رم بیرون رو شیشه ماشینم یه لایه نازک خاک
نشسته و عقربه بنزین به
زحمت از
رد میشه full
و سرایدار هر شنبه
پیشنهاد شستنش رو تکرار میکنه
..تو خونه با موزیک و
کتابهای قدیمی و چند تا سریال مریض امریکایی سرم
رو گرم میکنم
....
آخر هفته ها که با
کسی قرار شام میگذاریم .... چون من رانندگی
نمی کنم با لباسهای رسمی و بوی عطر فرانسوی غرق شب ِشهر می شم از پشت شیشه ماشین
.....انگار برای آخر هفته به یه شهر پر رمز و راز مسافرت میکنم
خونه سرده
رو فرشی پشمی می پوشم
سعی می کنم موهام
براق و تمیز باشه. بدنم بوی عطر داشته باشه
و متناسب و ورزیده
باشه.
انگار هر لحظه همدست حرومزاده ی خائنم از راه میرسه
عاشقی میکنم ، خیانت
میکنم ، تنها....خودم ، با خودم
. .گوش میدم.. BBCخبر
ژانر های مختلف
موزیک گوش میدم
pop, bluse , jazz,
rock , classic.,
گاهی چند تا نت پیانو
به گلدون ها میرسم
لباسها رو اتو میکشم
...غذا های سالم و خوش رنگ درست میکنم
پستر و عکس میبینم
نقاشی تماشا میکنم
کتابهای قدیمی و فیلم
های قدیمی رو از قفسه میکشم بیرون
قهو و چای تو ماگ
و فنجون های خوشرنگ و خوش ترکیب می نوشم ، خیال کن میهمانی عصرانه با دوستهای
دختر فرهیخته
انگار مرد عاشق بی
قرارم تمام زندگیم رو از پنجره رو به رو
تماشا میکنه
* " a short
film about love " مثل
برای یه سفر
زمستونی بیرون ایران ، سینما و کافه و پیاده روی و موزیک خیابونی، برنامه ریزی میکنم
همه چیز بی عیب و
نقص
یه زن آراسته و خلوت ، سر به راه
اما
....درونم ........
......
بی چاره ام
شلوغ
...مضطرب
گناهکار
خسته
پر گره
نگران
گریزان
ترسیده
پر اشک
سونیا ی بیچاره
Ss
* kishlovsky