Monday, November 25, 2013

acorn corridor



شهر ، فاجعه ست

منظورم هواست

از این بالا که نگاه میکنی تقریبا هیچی نمیشه دید

از خونه بیرون نمیرم
اونقدر که شنبه ها  که برای یوگا و خرید  می رم بیرون رو شیشه ماشینم یه لایه نازک خاک نشسته  و عقربه بنزین به
زحمت از  
 رد میشه  full
و سرایدار هر شنبه پیشنهاد شستنش رو تکرار میکنه


..تو خونه با موزیک و
 کتابهای قدیمی و چند تا سریال مریض امریکایی سرم رو گرم میکنم
    ....
آخر هفته ها که با کسی قرار شام میگذاریم ....  چون من رانندگی نمی کنم با لباسهای رسمی و بوی عطر فرانسوی غرق شب ِشهر می شم از پشت شیشه ماشین

.....انگار برای آخر هفته  به یه شهر پر رمز و راز مسافرت میکنم

خونه سرده
رو فرشی  پشمی می پوشم
سعی می کنم موهام براق و تمیز باشه. بدنم بوی عطر داشته باشه
و متناسب و ورزیده باشه. 
انگار هر لحظه  همدست  حرومزاده ی خا‍ئنم  از راه میرسه

عاشقی میکنم ، خیانت میکنم  ،    تنها....خودم ،  با خودم


. .گوش میدم.. BBCخبر

ژانر های مختلف موزیک گوش میدم
pop,  bluse , jazz, rock , classic.,
  گاهی چند تا نت پیانو
به گلدون ها میرسم
لباسها رو اتو میکشم
...غذا های سالم و خوش رنگ درست میکنم
  پستر و عکس میبینم
نقاشی  تماشا میکنم
کتابهای قدیمی و فیلم های قدیمی رو از قفسه میکشم بیرون
قهو و چای تو ماگ و فنجون های خوشرنگ و خوش ترکیب می نوشم ، خیال کن میهمانی عصرانه با دوستهای دختر  فرهیخته
انگار مرد عاشق بی قرارم  تمام زندگیم رو از پنجره رو به رو تماشا میکنه
 * " a short film about love " مثل

برای یه سفر زمستونی بیرون ایران ، سینما و کافه و پیاده روی و موزیک خیابونی،   برنامه ریزی میکنم
همه چیز بی عیب و نقص


یه زن آراسته  و خلوت ، سر به راه




اما
 ....درونم ........
......


بی چاره ام

شلوغ

...مضطرب

گناهکار

خسته

پر گره

نگران

گریزان

ترسیده

پر اشک






سونیا ی بیچاره





Ss




* kishlovsky

Monday, November 04, 2013

dreamy ... papa....


 

روز ها میگذرن

و

انگار تمامت میکنن

 .

 

بابا

. .... یادته وقتی. .. هشت ، نه سالم بود

وقتی یه روز عصر تو پاییز میخواستی بری خونه یه دوستت

دستم و گرفتی تو دستات
گفتی راهی نیست پیاده میریم

رسیدیم سر کوچه مون
یکهو ایستادی

گفتی. ... من در خونه رو قفل کردم گل فرشی ؟

 گفتم آره بابایی قفل کردی

چند قدم رفتیم
دیدم تو فکری ...دیدم خیالت راحت نیست
گفتم بابا برگردیم، ببینیم در و قفل کردی یا نه

یه کم نگام کردی گفتی تو میگی قفله، حتما هست
گفتم نه
برگردیم
برگشتیم

قفل بود

خندیدیم
گفتم بابا خوب مطمئن شو
باز بر نگردیم

خوب مطمن شدی

رفتیم خونه دوستت

دو سه ساعت گذشت

امدم رو پاهات بشینم

نگام کردی

گفتم بابا در قفل کردی!

خندیدی

قربونت برم بابا که. ...یادت نمی موند

که وسواست بود
که....

کجایی. ...

تو این دنیای شلوغ کجا ولم کردی ..رفتی

...بابا هزار بار برمیگردیم تا مطمئن شیم در خونه قفله
...بابا. .........من بغلت رو می خوام
بوت رو

دستات رو

اینجا شلوغه

آدم ها درد دارن

من و جا نذار بابا

....برگرد




پاییز 92
"گل فرشی"