نقاشي
نقاشي
نقاشي
نقاشي
سوداي نجات دهنده ي من
و حسرت به جا گذاشته ي من
نقاشي هام .... بوي رنگ
شستن قلم مو توي شيشه ي نيمه ي نفت
بوي نفت
بوي تن
بوي تن نفت
هزيون مي گم
هزيون پر نفت و بي نقاشي
بي نقاشي مسيح
بي قلم مو ي پاك شده در نفت
هزيون تن زنانه من
خلوتيِ گاهي شبها و روزها
صداي بلبلي كه صبح ... بيرون خونه ي تكانده شده
بلند بلند
قشنگ
مي خوند
رويا
خيالي كه ندارم
تن دادن به هيچ
تن زنانه دادن به هيچ
تن زنانه دادن به هيچ نقاشي
Ss
No comments:
Post a Comment