Wednesday, October 18, 2006

پستچی دو بار زنگ میزند

بارون مستقیم . بی رحم میباره- آسمون کبود شده ..انگار کسی بهش تجاوز کرده - من خیسم - خیسی رو حس می کنم رو پوست تمام تنم - اما
عجله ای ندارم - نمی خوام برسم به جایی یا کسی یا چیزی - فقط مرطوب به جلو نگاه می کنم - گاهی دونه های بارون روی چشمام میافتن
- همه چیز تار می شه همه چیز - نور ماشینها ستاره ای شکل میشن - به خدای نا مردم می گم : دیگه گریه نمیکنم نه - دیگه نه ......



هی صبر کن - صبر کن - احتیاج نیست اینطور خشن باشی ...دگمه هام پاره میشن - خودم درشون میارم - بیا -حالا اینجام - برهنه -
هیچ چیزی نیست که باعث بشه نخوام این کارو باهام بکنی!- بیا - بدر ...- بچش...- تلخم ...اما لذیذ ...- بیا لعنتی - اما کارت که
تمام شد ...بذار ...تاریک بمونه...تاریک ! بذاز پنجره باز بمونه - وقتی داری کمر بند شلوارتو با عجله می بندی - ....نگاهت می کنم
تو ..تو ..کثافت بزدل حتی ...اوضاعت از من بهتره - حالا خیسم - موهام تابدار....
عوضی جای انگشتاش روی گلوم درد میکنه - احمق ..فکر می کرد خیلی زرنگه - من اما نگاهش کردم ...صاف تو چشمهاش
تمام مدتی که اون بیشعور تنم رو لگد مال می کرد ..نگاهش کردم - ترسید کسی سر برسه یا ازش پول بخوام- به طرز مضحکی عجله داشت
دهنم طعم خون میده - مجبور نبود بزنه ..مجبور بود؟..نبود! ...من ساکت تکیه دادم به دیوار - چرا عجله داشت
بوی تعفن می داد ...نه بیشتر از خودم!!! حالا ببین خدا - ببین نامرد عوضی ...گفته بودم ...نگفته بودم؟! گفته بودم
به رگ گردنم نزدیک نشو!..





دیگه بوی شبنم تازه نمیدم - دیگه موهام درخشان نیست - دیگه لباسهام بوی تمیزی نمیدن
-
مستقیم!

-
لعنتیا چرا وای نمی ایستید؟ هاه یکی ایستاد

-
دربست ..هروی!

سرم رو تکیه دادم به پشتی صندلی مرطوب تاکسی قدیمی..بوی گند موندگی می داد

رسیدم - ورودی - آسانسور - خونه - خونه عزیز معطر تمیز ساکت
تمامش رو از تنم در اوردم - برهنه - بدنم میلرزه - کجا برم؟ - چه کنم؟ - حمام ! - آخ خدایا کجایی تو ...زجه میزنم!.
کجایی پس ...جیغ میزنم
بازوهامو بغل کردم - آ ب - آب داغ - بخار - درد کشیده ام ..مجروح - حوله - سرما - تختم - قرص ها - خواب - خواب - خواب


رعد و برق - بارون - خیسم.............خیس.

Ss.

1 comment:

yn said...

!ویران می آیی...ویران