Tuesday, September 01, 2009

dying light









شاید شنیده باشی

کاراواجیو تمام قدیس و قدیسه هاش رو از خیابان و فا-حشه خانه های شهر پیدا می کرد*

گاهی به صورت باکره های نقاشیهاش که نگاه می کنم , لبخند میزنم

فکر کن .. این صورت که تمامش پر از ملاحت و معصومیت ِ , یه فا-حشه بوده

که دم ِ عصر ها رو به آینه می ایستاده .. بند های پشت لباسش رو محکم می بسته

سینه های خوش فرمش رو ..یه جوری که چشم های هوسرانهای شهر ..روشون جا بمونه ..به نمایش می گذاشته

لوندی می کرده ... روی زانوی مرد های شهر می نشسته . . از حنجره ظریفش


صدای خنده های شاد و بلند ( جوری که حتما خلاف نزاکت باشه ) در فضا پخش می شده

نیمه شب مردی رو با چشمهای مست ( در حالی که در اوج صداقت قرار داره ) به ابر ها می برده و ..


و بعد روانه خونه و چشمهای منتظر همسرش می کرده


و ... خودش در تنها ئی که فضاش پر از عطر تن هاست

آرام می گرفته و ظهر روز بعد درست در معصومانه ترین وضعیت , چشمهاش رو باز می کرده

شاید بعد از ظهر , کاراواجیو که ... شب قبل صورت زن رو ..مو شکافی کرده بوده پیداش می کرده

و صورت مریم باکره و یا هر قدیسه دیگر رو نقش می زده

و من عاشق باکره ای هستم که شب ها فا-حشه هست اما بزدل .. نیست


کلیسا ها نمی گذاشتند که نقاشی های کاراواجیو به دیوار هاشون نقش ببنده

کاش مسجد سوزی و کلیسا سوزی و معبد سوزی راه می افتاد

تا خونه ها بسوزن و ... خداها بمونن




* Caravaggio 1571 - 1610



p.s :



دلم مانند یک زنبیل بزرگ , خالی ست ; زنبیل بی اندازه جادار است , می توان بازاری درونش جا داد "

" . با این همه درونش خالی ِ خالی ست







Named By YN




.
Ss

4 comments:

احمدرضا توسلي said...

انگار فاحشه ها باكره بودن را بهتر حس مي كنند...

احمدرضا توسلي said...

خيلي دور خيلي نزديك!

احمدرضا توسلي said...

گرچه نمي دونم چه اتفاقي اونم تو صبح جمعه آمريكا...

اما بابت اينكه خوشحال شدي خوشحالم...

Anonymous said...

ولاسکز، در بنجاه سالگی نقاشی اجسام فانی را ترک کرد
او اجسام را در هوایی غوطه ور می ساخت، در گرگ و میش
و با تصویر سایه هایشان و فضایی غوطه ور شده در آن، از لرزشی از رنگها که از سمفونی نامرئی سکوت او بیرون می امد و می آمیخت

فضای غوطه ور
مانند موجی از بادها که بر سطحی شنی می ساید
و آنها را می آراید و مدل می دهد
اکویی از هر جسم را بارها و بارها می سازد
پراکنندگی غیر قابل لمسی از شن ها
و اینگونه ابدیتی پدیدار می شود

John baptized with water and they killed him, now I will baptize with fire
That was, what the Baptist told you
.
.
.
DZ