*
. می بینید چقدر دیر است ؟ باز هم بگویید , تند تر - "
. می بینید چقدر دیر است ؟ باز هم بگویید , تند تر - "
..... بعد , زمانی رسید که مَرد احساس کرد دیگر نمی تواند به او دست بزند مگر برای -
: آن دبارد دستهایش را به روی گلوی برهنه اش که از یقه پیراهن تابستانی بیرون بود بُرد و گفت
مگر به اینجا ... نه ؟ -
. آنجا , آری -
. دستها عاقلانه پذیرفتند که رها کنند و از گردن پایین آمدند
" ....
Moderato Cantabile BY : Marguerite Duras *
P.S :
مدتها پیش , وقتی بیست و دو ساله بودم به نظرم اینقدر خشن نیامده بود
حالا در ابتدای سی و دو سالگی .. این چند سطر رو که دوباره خوندم
!خشن بود ...راستی کسی میدونه چرا ؟
تراژدی ؟
.
آه راستی اسم پست , اسم یه کتاب ِ که دوستی هدیه داده
! اسم غریبی ِ , اینطور نیست؟
Rue Des Boutiques Obscures By : Patrick Modiano
Ss