Tuesday, December 27, 2011

...نفت سياه بد بو











.



سونيا




خانوم کوچولو



خالي .. تهي ... تنها




عزيزم






تولدت مبارک




سي و چهار سالگيت


.




Music : Alexander Rybak





Song : Fairytale



.



P.S:




آه راستي داره برف مياد



با برفا ...اومدي دختر



photo by Ss

صبح 6 دي ماه

1390



Ss

Thursday, December 22, 2011

vanish things


جز عشقی جنون آسا
-هر چیز این جهان شما جنون آساست

.

جز عشق
به زنی
که من دوست می دارم


.

چگونه لعنت ها
از تقدیس ها
!لذت انگیز تر آمده است

.


چگونه مرگ
!شادی بخش تر از زندگی است

.


چگونه گرسنه گی را
گرم تر از نان شما
!باید پذیرفت




-
لعنت به شما ,که جز عشق جنون آسا
!همه چیز این جهان شما جنون آساست


 
شاملو


 
Ss

Tuesday, December 20, 2011

...no more nothing


....هيچي




P.S:


اين يه موزيک عاشقانه نيست


....


يه خلسه ي مسمومه



.


Ss

Friday, December 02, 2011

trill things





محکم بغلم کرده




با پنجه هاي آهنين




....




گاهي فرار مي خوام




.




گاهي طور بدي مي خوام در آغوشش بمونم










...






تب دارم





....




Ss








Saturday, November 19, 2011

fancy clube





خودخواهی

خود خواهی لعنتی - یه زیاده خواه بی همه چیز - که هوسبازی می کنی

و رنج می بری و - تنها می مونی - خلوت می شی


همه چیز رو با هم می خوای - خدا لعنتت کنه - و با عجله - خسته می شی


این هوسبازی تمام وقتت بی چاره ت می کنه

هی گوش کن زن ! ... این تمام وقت هوسباز بودنت بی چاره ت میکنه


بی چارگی می دونی یعنی چی ؟

:

i who have nothing ....

i who have no one ....


so


damn on you woman !



P.S:

موزیک طور بدی ... عاشقانه ست ..نه برای دوستت دارم گفتن هاش

به خاطر همه الماس و رستوران هاش


pray for me


Ss

Saturday, November 12, 2011

Saturday, October 22, 2011

shall we begin .....




BoArDwAlK eMpIrE


کارگردان : مارتین اسکورسیزی
طبقه بندی : خوش ساخت - خوش ساخت - خوش ساخت
نما های بی نقص - فضاهای امریکای 1920 - نورها - سایه ها
پُر از مزه خوب سینما - پُر از مارتین اسکورسیزی


دیدن این سریال رو از دست ندید ... این بار ناخدا فرصت بیشتری
برای خلق کردن تصاویر نفس گیرداشته
همراه با خشونت بکر با امضا ی منحصر به فردش و
ذائقه خاصش در کُشتن


!یکی از خدمه این نا خدا می دونید کیه؟




Michael Pitt


صورتش یادتونه ؟ - ... متیو ..... دریمرز .....

اون لب های تاب خورده و مریض که بوسیده شدن طلب می کنه ...انگار ناشیه اما


حرومزاده و زیاده خواهه





اون زنانگیه مریض گونه پسرک ...- اینکه نمی دونی با بی گناهی طرفی یا


..نهایت گناهي.. شایسته مجازات مرگ در اردوگاه کار اجباری




.




می دونید



همیشه ارزو کردم اگر بچه ای می داشتم و اون بچه پسر بو د : صورتش

زنانه و ظریف باشه - مثل یه تله - که نتونی از شرس خلاص شی



و




دوست داشتم ...نگاه می کردم که زنها چطور گیج و بیچاره تو تله صورت




ظریف تبه کارش دست و پا می زنن



این رو برای پسر نداشته ام دوست دارم نه برای مردهای اطرافم

خب این هم از مريضی های روحیه منه

.




و باز




Boardwalk Empire



پُر از نما های خوشایند - استادانه و

Pure



که باعث میشه حال خوبی رو تجربه کنید





P.S :
سرما خوردم و گمانم صدام مثل لولای دری که مدت هاست روغن کاری نشده


قژ...قژ می کنه







music: modern myth by 30 seconds to mars





موزيک احتمالا بهتون اضطراب ميده



مثل صداي قژ قژ





Ss

Saturday, October 15, 2011

hesitate



از کِی این همه احمق شدم ؟

از کِی نگاهم اینطور دقیق و تیز شد؟ .. به دستگیر های دَر - به کلید و

پیریزهای برق - به جزئیات نادیدنی


چی شد ؟



من بودم ! من نبودم که دارو ندارم رو ...جعبه رنگم رو - گلیم کوچیک اتاقم رو


که بابا خریده بود - کتاب آشپزی رزا منتظمی رو که اون از روش آشپزی می

کرد - مدارکم رو و چند تکه جین و تی شرت رو برداشتم و زدم از اون خونه

بیرون - بی پول - بی جا - بی کَس - پس چی شد ؟

حالا چرا اینها مهمه .... برق زدن کریستالهای لوسر - کنده کاری چوبهای

آشپزخونه - رنگ مات و گرم پارکت های کَف - هماهنگی رنگ گلدونها با گلها و فضای اطرافشون

!!کِی ؟- کِی اینهمه برام مهم شده ؟



دارم غصه می خورم

اگر جنگ بشه

اگر هجوم بیارن به خونه ی قشنگ - کتابهای کمیاب - مجسمه های فرشته که از چوب

تراشیده شدن - اون همه فیلم که با وسواس کنار هم چیدمشون - راحتی و ساکتِ

خونه رو به غارت ببرن چی ؟؟؟؟

من کدوم یکی رو بزنم زیر بغلمو نجات بدم ..هاه ؟


دلبسته ساقه های ظریف نقاشی شده روی حباب چراق قدیمیم و کلاویه های

پیانو که بعد از این عمر طولانی محکم و تُرد سیاه و سپیدن

و اون خونه باغ که قرار دنج ترین جای دنیا بشه


چه کنم

از کجا اینطور شد


از کِی چشمهام گیر کرد به زیبایی

به دقت

به تمیزی

به عمق

؟



کمکم کن





Ss


Music : cover by : daughter darling named :dust in the wind

Wednesday, September 28, 2011

yellow page



...

I am back in town





and


...





everybody knows that boate is leaking...

every body knows that the captain lied

....












.







Everybody knows that you love me baby




Everybody knows that you really do




Everybody knows that you've been faithful




Ah give or take a night or two



Everybody knows you've been discreet




But there were so many people you just had to meet






Without your clothes






And everybody knows












and.. i feel lonely






....

.

Song & Lyrics By : LEONARD COHEN


P.S:


و هوا چه زود تاريک ميشه


اين خوبه






Ss

Wednesday, September 07, 2011

damn ... far... far... away


صدای دیالوگ های فرانسوی فیلم - آفتاب که از پشت پرده ها خودش رو پهن کرده روی پارکت ها و میز و صندلی
ها

کاش خونه باغ تمام شده بود و من تو آفتاب زیر شیرونی می لمیدم - درد کشیدم این دو سه روز - زیاد

و سفر - کمی طولانی تر از هر بار میرم سفر

کلمات اشنای فرانسه - هوس دارم - و عصر کلاس یوگا




.. یوگا ... از جلسه اول هنوز تنم درد می کنه ....- لعنتی یک ساعت تمام دنبال



جای پارک می گشتم

romance
می خوام - یه جور عاشقانه غلیظ - چسبناک - نه چندان طولانی



اعتقادی به چیزی ندارم - یو گا - ذهن - هه ..اگر اصرار نمی کردن
...


نمیرفتم - هولم دادن تو یه کلاس تمیز با کفپوش چوب قدیمی که بدنت
رو درد بیاری - عضلاتت کشیده بشن و بعد با عضلات درد ناک بیای



بیرون دنبال ماشینی که به زور جای پارک براش پیدا کردی بگردی
و یه موتور سوار که رد می شه بهت بگه گوساله


جلسه اولی یکی بهم گفت گوساله ... دو یا سه روز پیش - و انگار
کلمه ش چسب داشت - چسبیده بهم ... .... دلخورم

سفر
چطوریه که وقتی میرم دائم به پشت سرم نگاه می کنم ؟



حساب کردم .. تقریبا 20 ساعت با ترانزیت وعوض کردن پروازها ....
تو فرودگاه ها

و بعد باید سوار یه کشتی بشی و ته مانده بدنت برسه به هتل لوکس



و ..و حواست پرتِ دو تا سیب تو یخچال جا مونده بشه که : کاش


می دادیشون با سرایدار که این همه لاغر و نحیف کل ماه مبارکش رو گرسنگی کشیده
و چون پول هاش رو برای خانواده ش می فرسته باز هم گرسنگی می کشه



که هوام رو داره.. که لبخند میزنه ...که به زور شیشه های ماشین رو برق میاندازه که.... من دوستش دارم


دوست دارم مدت ها به گلدون ها تکیه بدم و اون با لهجه خوبش برام از روش نگه داری گلها بگه
....

هوس دارم - فیزیکی نیست - یا هست ؟ یه جورِ سیرناپذیری می خوام بهم فشرده بشم و 20 ساعت بعد از ... پرواز و کشتی و مسافر


ها و فرودگاه ها- یکهو سبک باقی بمونم....


اما ا ینطور که پیداست تو بغل هیچ کی جا نمی شم

سر می زنم اینجا
تو سوراخ سنبه های دهکده یا شهر یا قاره یا جهان یا هر کوفتی پنهان نشید

بیاید اینجا آ فتاب پاییز بیافته رو رنگ لباسهاتون و چشم هاتون رو تنگ کنید و بوی مخصوصش رو حس کنید
تا دیر نشده : دوستتون دارم.... اینم برای اینکه دیگه دیر نرسم

..ممم ... اگر به دلیلی بر گشتنی در کار نبود ... میسپارمش اینجا رو به هم خونه ای هام

...هی ! دوستتون دارم



P .S:



نظرم عوض شد



به اين صداي آسماني گوش کنيد


music by : sara mac lachlan




....
بدون هيچ اتفاقي






Ss

Wednesday, August 17, 2011

دوش ميگفت بمژگان درازت بکُشم ..... يارب از خاطرش انديشه بيداد بِبر




:معرفي مي کنم

شال سياه وقرمزم









چرا شیشه های کار خونه های چای شکستست ؟

تا حالا باغ چای بودی ؟ - بوی چای تازه که با بوی نارنج ها و رطوبت هوا
ساعتها از خود بی خودت میکنه
باور کن همینطوره .. خودم حسش کردم

پدر بزرگم شمالی بود . پدر ِ پدرم . لاهیجان گمانم و مادرش رامسر
مادرِ پدرم زیبا بود . از عکسش میگم... ندیدمش

و پدربزرگم چیز زیادی ازش خاطرم نیست
صداش میزدم بابا بزرگ.... " راستی چرا بچه های الان به بابابزرگ هاشون
می گن بابا جون یا همچین چیزی ؟"

داشتم میگفتم ازش چیز زیادی خاطرم نیست ... باغ های چای .. نمناکی
هوا و بوی برگ های سبز چای .. خونه ی بالای کوه
شبها کفش هامون رو می اوردیم تو تا شغال نبره .... و بارون می بارید
..صداش روی شیروونی و صدای حرف زدن های بابا بزرگ با فامیل و
دوست هاش به زبون محلی
صدام میزد دِتر , یعنی دختر

.


دلم بارون می خواد .. خسته شدم از این خورشید خانوم یا اقا و تابستون و
هوای کثافت غبار گرفته و حتی گلهای توی تراس رو به شهر

مه دلم میخواد
لباسهای بافتنی ... صدای چرق چرق چوب تو شومینه هیزمی ... زمزمه ها با
لحجه های عجیب ... صدای بارون روی شیروونی و خزیدن در آغوشی با
همه معصومییتت و لباسهای بافتنیت
.

دلم گرفته و حوصله آدمها رو ندارم ... دچار تئوری توطعه شدم ... نمی
خوام با کسی هم کلام شم ... با این ادم ها - لباسها و ماشین ها... توقع ها
ژست ها
دلم شال ترکمن سیاهم رو با گلهای درشت قرمز می خواد که
بندازمش رو شونم ...که به صدای درختها توی باد گوش بدم

که زود هوا تاریک شه ....

صدای رعد و برق و بابا که آغوش امنش بود و چشمهای خندونش
و انگشتهای بلندش و بوی خوبش و مو های جو گندمیش .. چین های کنار چشمش
و خنده هاش

که انگار حاضر بود تو همه شبهای بارونی آدمی رو به خونه ش راه بده وبا خنده چای خوش رنگ مهمونش کنه





Ss

Monday, August 15, 2011

anyway





.






همه حق دارند بميرند و به حقشون هم مي رسند ,اين دمکراسي مادر قحبه همينه









" خدا حافظ گري گوپر "



"رومن گري "



.

Music F0und By : A Man From Texas

.


Band Name : Archive - Album : Niose - Song : So Fuck You Anyway


.



Photo By : Ss




Ss




Wednesday, July 20, 2011

نخود فرنگي هاي مندليف




اسمش رو چی میگذاری
ترس ... توهم.... خود خواهی ؟

من اسمش رو گذاشتم : سکوت

جوان تر که بودم می جنگیدم - پنجه می کشیدم - با چشمهای نمناک که از اشک نبود ...از خشم براغ می شدم به

چشمهاشون

بینیم رو ... رو به باد می گرفتم و سرم رو از صورت هاشون به سادگی بر می گردوندم

و شب بود و تاریکی و بعد موهام و کنار چشمهام خیس اشک می شد

.

حالا سکوت می کنم - اینطور اعتراض می کنم

بین این سکوت و جنگ قبل , توضیح می دادم ... خودم رو بار ها و بارها
و هر بار کمتر جواب می گرفتم

.

حالا ساکتم - عصبانی ِ ساکت - با چشمهایی که مرطوب و براقه , ... باز هم نه از اشک

به چشمهاشون نگاه می کنم ... مات ... بی رمق و انقدر نگاه می کنم

که سر هاشون رو بر می گردونن و به راهشون می رن
و شب ها .....


شب ها خیسی موهای بلند و چشم هام نیست از اشک
سکوت.... و فرار سمت خوابی که نیست


...کم خواب می بینم - دیگه فنتزی نمی سازم - رویا نمی بافم


درد هست اما هیچ , آخ ِ کم صدایی از بین لبهام بیرون نمیاد
مراقبم بیش از حد
مراقب احساسات و عواطف دیگران

.


محال شدم - دور - تهی


اسمش

رو چی میگذاری ؟






Ss

Saturday, July 16, 2011

yellow

گرماي نوچ









هورمونهاي سرگردان










.............ميوه هاي زيادي رسيده




Ss



music by 30 second to mars .... named bad romanc





P.S:





يه موجود عجيب دوست نداشتني به نظر من با رکورد هاي نجومي فروش البوم هم اين رو خونده



اما حتي فکر يه مقايسه کوچک رو هم به مخيله تون راه نديد

.



اجرا و شعر خوشاينده ...زيادي




و حتي ترکيب محشرِ اسم




BAD ROMANC ?


Sunday, June 12, 2011

Wednesday, June 08, 2011

هيچ كي نمي دونه

و اين دردناكش مي كنه . دردناك تر اينكه نمي توني - نمي خواي دائم خودت رو توضيح بدى


اينكه يه چيزي مثل يه درد موذي كشنده .... ميپيچه و بالا مياد

يه جور جنون كه از اخلاق و معادلات انساني چيزي نميدونه

.....كه

چطور بگم؟


.

چرا هيچكي اين اطراف نيست ؟





Ss

Saturday, April 23, 2011

l'histoire des oure panda....

داستان خرس هاي پاندا به روايت ساكسيفونيست كه دوست دختري در فرانكفورت دارد


Written by matei , viniec




داستاني كه مدتها پيش ... همراه با تپق هاي فراوان خوانده شد .... براي دوستي


..دوست قصه رو دوست داشت


من قصه رو دوست دارم


.

.....



.....اين فقط قسمت كوچكي از قصه است

اون قسمت كه مر بوط به افتادن يا نيافتادن اتفاقي ميشه




...





Ss

Monday, April 18, 2011

nova



.



.





...coppola 's nova




.


music by artificial animals riding on neverland - arron



.



Ss

Saturday, April 16, 2011

miracle كامنت طولاني

.....باز اينجا مي نويسم - با مدادي كه ...


ما نيمچه نقاشها گمانم يه پيوند ديرينه داريم با مداد - نه الزاما مدادهاي نرم طراحي



اين مداد جديده و خوش قيافه به قدر كافي .. تا بتونم كامنت پستت رو اينجا روي كاغذ اول ....بنويسم به خاطر وسواسي كه تنها مال


نيمچه نقاشها هم نيست

الان ساعت 6:34 صبحه - من ديشب خواب ديدم پرواز ميكنم - اولين بار بود بدون بال .... با دستهام


بدون بال مصنوعي ..

هواپيما يا گلايدر يا هر كوفت پرنده ابداع شده پرواز مي كردم ..

با دستهاي باز و -.... يادمه براي پريدن بايد جايي بلند مي بودم .. مثل قهرمانهاي فيلم هاي تخيلي


- از رايزر ساختمانها - پله هاي فرار - لوله ها و سيم ها بالا ميرفتم تا بتونم بپرم


توي خواب بچه داشتم - وقتي فهميدم مي تونم پرواز كنم همسر و بچه ي تو خواب رو به راحتي رها كردم و پرواز رو


انتخاب كردم ... يادمه از يه ارتفاعي به بعد مي ترسيدم بالاتر برم


تا اون ارتفاع كه خونه ها كوچك مي شن بالا ميرفتم و بعد


روي هواي رقيق سر مي خوردم و ... خدايا... چه احساس فوق العاده اي بود و ...و يادمه هر بار اولين لحظه پريدنم ... مي ترسيدم كه پرواز كردنم كار نكنه و .... هيچ نميدوني چه تجربه بي نظيري بود ...

آدم ها دنبالم مي گشتند ....


DZ



اونقدر از مزاياي متفكر فراموش شده - امريكا



گفت كه ساختمان هاي خوابم شبيه ساختما ن هاي امريكا مامور هاي مراقب و نگهداري داشت


كه با تعجب ظاهر شدنم رو روي يه جايي از بام ساختمان تماشا مي كردند عجيب بود بالاي سرزميني پرواز مي كردم كه نخل داشت يه جايي شبيه شيخ نشين هاي عرب و امريكاي جهانخوار متفكر


بچه و همسر توي خواب و دوستهايي كه تو زندگي واقعي داريم همه جا دنبالم مي گشتند و ....


از بالاي تراس رستورانها رد مي شدم ... خدايا ته خوابم انگار مي دونستم بايد براي بودن كنار بچه و همسر خواب بايد پرواز رو فراموش كنم - يه قرار داد نا نوشته بود ... و شايد هوشياري قبل از بيدار شدن به اين تصوير كمك مي كرد




....خوبه اينجا نوشتم - چون خواب ها زود فراموش ميشن و .....




.




. ياشار ميدونستي خيلي با شعوري ! - منظورم شعورِ واقعيه - يعني شعور رو بايد به هوش زيادت اضافه كرد


اونقدر كَسي كه دور ايستاده رو ..دور و نزديك ميكني به خلوت اين دو تا آدم كه ... چي بگم - چي مي تونم بگم ؟ ...اونقدر حريم اين

.....دو نفر رو تميز نگه مي داري كه

...


اينكه بعد از خواب پرواز.... ساعت 6 صبح از خواب بيدار بشي و


..رو باز كني مثل جلد يه كتاب i pad دست بندازي و به لطف تكنولوژي كاور


و نور شفاف صفحه ش اشك بياره به چشمهات - از سد نگهبانها باز به لطف تكنولوژي و هوش ذاتي ايراني / آريايي ( من اصلا نژاد پرست نيستم ) بگذري دو نفر رو بخوني كه - ميميري ..... ميميري براي اينكه به خلوتشون نفوذ كني-




......پسر





....)


معلوم بود ذهنش جاي ديگري بود كه انقدر سخت داشت براي رانندگي انرژي مي گذاشت ................................. با يك ضربه فورا

....يك سيگار را به لب گذاشت و به آتش كشيد ...............به اتش كشيد..... به اتش




گشتي در خانه زد با دستي به چانه و گاهي جيب


(...


و باز هم هست



... زياد هست


من بين كلماتت گير مي افتم .... شايد لوس و زنانه ...اما گير ميافتم


چي مي تونم بگم .......




خدايا تو ذهن آدم هاي قصه ات چي ميگذره پسر ؟؟؟؟؟؟؟





P . S :


. بعد تا 8:30 خوابيدم



.






..... ميرم استخر.... .... بايد غوطه ور شد در چيزي



.







انقدر طولاني بود كه نشد يك جا همش رو بگذارم رو ارتباط فرانسوي ....اونجا بريده بريد ه ش هست







.




اين ها رو رو كاور مجله فيلم 404




دي 1388



سال بيست و هفتم




132صفحه







1000 تومان






..نوشتم...


ديگه نمي خرمش چند ماهي مي شه.... بعد از 16 سال ديگه نمي خرمش نه اين ...نه دنياي تصوير رو.... باز نمي دونم چرا....


.




DZ


اين موزيك رو با معجزه مزه كنيد دوست دارم تلخي اين نوا رو ....نميدونم چرا .....نميدونم براي كيه ......



.





......دلم بيش از هر چيزي براي خودم تنگه

.


Ss










Monday, March 21, 2011

damn f - u - c - k i n g time





DZ سال نو مبارك

YN سال نو مبارك


سال نو مبارك نويسنده استخدامي... هر چند ملكه بودن من بسيار بعيد ... تازه اگر هم ملكه باشم
به سختي ملكه محبوبي خواهم بود


سال نو مبارك بابا ..... اگر بودي احتمالا موهاي نقره اي زيادي روي شقيقه هات مي داشتي

اگر بودي حتما خط هاي ريز بيشتري كنار چشمهات مي بود ...سال نو مبارك دوست داشتني محترم
زندگيم

.



سال نو مبارك خانم ...مادر... زن... .... كه هيچ وقت ندونستم اگر مي بودي چطور هفت سينت رو مي چيدي

سال نو مبارك كه هرگز ندونستم وقتي بلند صدا مي زدم مامان طنين صدام چطور مي بود ..سال نو مبارك خانم مهندس فرهيخته كه هرگز ندونستم ... چطور مي شد خزيد در آغوشت


سال نو مبارك مرد نازنين به شدت محترم زندگيم


سال نو مبارك برادر كوچو لو


سال نو مبارك خواهر خوانده


سال نو مبارك خدا


سال نو مبارك دنيا ...روز ... قلم موهاي جا مونده در كمد

.
.


...
...چند روزي ميرم سفر

...سرگرم كننده ترين قسمت سفر .. تو شلوغيه فرودگاه ها ... نگاه كردن به آدم هاست..
پرسه زدن هاشون در حالي كه چمدان ها رو روي ترولي ها .. يا بدون اونها با خودشون به اين ور و اونور ميكشن
....

اون جايي كه ميرم دسترسي هست به اينترنت ... مردمان متمدن! ..اما من بين همه مردمان متمدن ميام اينجا ...... سر ميزنم ... به خونه ...هم خونه اي هام....


پوه اگر سالم برسم به جايي.... هه ... همون بد بينيه اساطيري




آ ... راستي .. هيچ به تلفظ انگليسي كلمه " ماشين" توجه كرديد ... ؟

" sh "اون تاكيد خوشايند روي


.


P.S :

زياد .... به سختي..... كنجكاو.... يادتونه مي گفتيد جايي نيست كه بنويسيد ... DZ من منتظرم

.......... نگاه كنيد
جايي نيست ؟







Ss

miracle(nineteen)


آدم بزرگتر که میشه
مزه های تلخ رو بیشتر می پسنده
و من و تو اینجاییم
که تلخ هم رو بچشیم
برای آینده ای که وجود نداره
- این رو من به تو گفتم یا تو به من؟
: میدونی بچه یکی از قابلیت های منحصر بفرد رابطه من و تو همینه
موقعیت ها و حرف هایی که می تونه از طرف هر کدوممون خلق شده باشه
- آره....مخصوصاً این روزا که هر دوتامون عین زهر مار می مونیم
با توجه به علاقه زیادمون به تلخی... باید لذت زیادی از هم ببریم
حالا واقعاً می بریم؟
: با توجه به تعریف پیچیده لذت ... کی میدونه شایدم ببریم
شاید همین پاره پاره شدن ها و کردن ها هم نوعی لذت بردن باشه
- آهی عمیق کشید
: بزرگ شدی
سهراب نگاهش را به سوزان انداخت با کمی اخم
- خبر بدیه؟
: من گفتم بد؟
- نگفتی خوب
: ه هه....نه خبر بدی نیست
- بزرگ نشدم سوزان....سرویس شدم
به هم نگاه کردند... زدند زیر خنده...نه خیلی طولانی
: که سرویس شدی بچه جون
- بله سرویس شدم
: چقدر؟
سهراب متوجه حرف های سوزان نبود داشت از پنجره
سرو های کنار اتوبان که تند تند می گذشتند را نگاه می کرد
- میدونی آخرین بار کی بود که اینطور خندیده بودم
سوزان آدامسش را کمی جوید با دندانهای جلوییش..
: نه نمی دونم
سهراب رو به سوزان کرد و لبخند تلخی زد
- ه هه...خودمم نمی دونم
سوزان هم لبخند تلخ و محوی زد
دستش را که روی دنده بود برداشت و برعکس روی شلوار کبریتی مشکی سهراب گذاشت
سهراب هم مثل عمل به یک رسم هزار ساله بدون اینکه با چشم محل دقیق دست سوزان را پیدا کند
دست چپش را به دست راست سوزان گره زد
دست سوزان برایش منحصر به فرد ترین دست دنیا بود
هم زیبا بود
هم ظریف
هم نرم
هم خشن
.
.
.
با نوک انگشت هایش نوک ناخن های سوزان را لمس کرد
از اندازه بلندی ناخن ها حدس زد که 8 یا 9 روز پیش ناخن هایش را گرفته بود
این اندازه از ناخن های سوزان را بیشتر از هر اندازه دیگری دوست می داشت
نه بلند بود ...نه کوتاه نه تیز
دست هایش نه کوچک بود نه بزرگ
گرم بود نه داغ
سرش را به سمت سوزان برگرداند
لبخند روی لبش بود
نه تلخ و نه کمرنگ
سهراب در حقیقت بخش زیادی از آرامشی که به گفته خودش همه عمر به دنبالش بوده را
در همین دست های سوزان یافته بود
هرچند که نه هرگز به سوزان گفته بود
و نه خودش خواسته بود که به این فکر کند
چه از نظر او آرامش غیر ممکنی بود که حتی دست های سوزان هم نمی توانستند بهش بدهند
اما همان لبخند و همان چند درجه چرخش سر پسرک برای سوزان کافی بود که به همه چیز پی ببرد
- سوزان چقدر دست هات رو دوست دارم
قبل از اینکه میم دارم رو بگوید سوزان با شیطنت گفت می دونم
و هر دو لبخند زدند
سوزان اما یک چیزی را نگفت
و آن این بود:
من هم دست های تو رو دوست دارم
شاید سهراب این را می دانست شاید هم نباید می دانست و یا شاید خیلی شاید های دیگر
- شلوغه
: نباشه عجیبه
- با مکث : آ ر ه
: نمی شد یه وقت دیگه پا به دنیای قشنگ ما بگذاری سرورم سهراب فروزش
- تا جایی که به علم پزشکی بر می گرده و به قوانین پرودگار بانو کامرویی ! این سوال را باید از
پدر و مادر بپرسید نه من
بعد لحنش دوباره امروزی شد
- البته می دونی مامان میگه تقصیر دکترت شد
عید می خواست بره مسافرت گفت من نیستم بچه رو همین الان بدنیا میارم
: دستش درد نکنه
- سرت درد نکنه
: واقعاً که دکتر با وجدانی بوده
- آره... حالا یه روز اینور و اونور که فرقی نمی کنه
: فرقش رو این پای من می فهمه که سر شده از بس کلاچ و ترمز گرفته
- قربون پای سر شده ت
: دیوونه
- خوب اگه دیر تر هم بود که تو داشتی جلوی مهمونات آجیل و شیرینی می ذاشتی
دیگه وقت نمی شد اینجا باشی
سوزان جوری به سهراب نگاه کرد که : پسر جون مگه بار اولته منو می بینی؟
سهراب شانه ای بالا انداخت
چند لحظه ای به سکوت گذشت
- بوی م م م م
: نمی خواد بگی خودم می دونم
- نه خره...بوی م م م
سوزان در حالیکه دست هایش روی فرمان بود..منتظر به سهراب نگاه می کرد
- بوی کوچه بارون خورده ای رو میدی که بارونش تمام شده
بعد چند روز به عید مونده یه نسیم خنک توش میاد
سوزان پرید وسط حرفش : احتمالاًچند روز قبلش فیلم برداری نبوده اونجا
مثلاً فیلم...
اینبار سهراب پرید وسط حرف سوزان
- نه و نیم هفته
هر دو زدند زیر خنده
- خیلی پستی سوزان
سوزان با خونسردی : خیلی نه! به مقدار لازم
سهراب محکم زد روی ران سوزان
: نزن حیوون ! سوخت
سهراب با قیافه حق به جانب : خوبه !
- باز شد بالاخره
: م م م م آره
اتوبان شروع شد ... با درخت های سرو سمت راست
سهراب همیشه اینموقع سمت راست بود و درخت ها رو به او
سوزان زیاد تند نمی راند
هوا دیر تر تاریک می شد این روزها
- سالی بود ها
: سالی هست ها
: چی میگن؟ زیادش رفته کمش مونده؟
- سختش رفته آسونش مونده
: سختش مونده آسونش میاد
- امیدواری؟
: امیدوارم که باشم
- امیدوار؟
: امیدوار هم!
- عید اینجایی؟
: وقتی میدونی فرقی نمی کنه چرا می پرسی؟
- میکنه...می خوام با هم هوای خلوت تهران رو نفس بکشیم
: شاید کشیدیم
- بکشیم خوبه سعی تو بکن
: قول که میدونی نمیدم
- میدونم نمیدی
: آره ...عید تهران خوبه
- اوهوم
: تند آدامس می جوی
- لازمه لابد
سهراب یک دستش را به صندلی سوزان گرفت و دست دیگرش را جلوی دهان سوزان
: نه دیگه بسه...برا قلبت می گم
و بعد با چشم اشاره به آدامس سوزان کرد
- شوخی می کنی...از صبح تو دهنمه
: بهتر
سوزان آدامس را چند بار تند تند جوید و به جلوی دهانش آورد
همانطور به سختی گفت : دست نه
سهراب دهانش را جلوی دهان سوزان آورد به یک سانتی ش که رسید دهانش را کمی باز کرد
سوزان به آرامی و با مهارت آدامسش را به دهان سهراب پرتاب کرد
سهراب با رضایت سر جایش برگشت
- میدونی اگه یکم با قدرت تر پرتش کنی می تونی بکشی م
: باورت میشه ندونم؟
- نه
- کاش از دیشب می جویدیش
: چطور؟
- بیشتر مزه ت رو میداد
سوزان با شیطنت : همینقد بسه ته فشارت میره بالا مجبور میشی آبغوره بخوری
- اونکه الان هم بالاست
سوزان بی اختیار دستش را روی قلب سهراب گذاشت
: اوه آره
- دیدی! دروغ که نمی گم دختر
: آره دیدم پسرک بیچاره
سهراب سرش را به سمت شیشه چرخاند و دست ها را به سینه زد
- م م م امروز استثناً خوب رانندگی می کنی کامرویی
: امروز استثناً فقط دست و پاهام رانندگی می کنن نه ذهن و مغزم
سوزان از باند سمت راست می راند
و سهراب هم از این رضایت کامل داشت
سرو ها که تند تند از روبروی چشمانش می گذشتند
مثل کارتون های زمان کودکی ش بود که شخصیت اصلی که مثلا "پسر شجاع" بود
جادو می شد و صحنه پر میشد از مارپیچ های زرد و قرمز
این بار هم سهراب داشت جادو میشد
اما خبری از مارپیچ های زرد و قرمز نبود
سبز تیره سرو ها بود و سبز چمن های کنارش
.
.
.
..
.



ادامه خواهد داشت زود
به جهت بانو سونیا
چند دقیقه مانده به
حلول سنه 1390 خورشیدی

Thursday, March 17, 2011

.....je ne suis pas ...





تولدت مبارك ... YN





Ss
Music By Moby

Saturday, March 12, 2011

.... paly!




sh....sh...

! گوش كن

طعمش رو مي فهمي .....

. سينماست


..خُب ..خُب.. خُب


بسه ديگه از حالا به بعد اينجا مال ماست


....نه هيچ غريبه اي


مفهومه ؟


بيايد اينجا گپ بزنيم


... هوم؟


از هر كوفتي


....user و password

رو ميرسونم

البته اگر بخوايد


اونوقت اينجا ميشه قرار ِ سينما تك

هوم

قبول ؟!







Ss

Sunday, March 06, 2011

damned darling





ما مادرهامون رو مثل بمب ساعتي همه جا با خودمون حمل ميكنيم
درونمون تيك تاك مي كنند

گريز ناپذير - چاره ناپذير - درمان نا پذير





.


فرانسه مرور ميكنم - پيانو تمرين مي كنم - گلها رو توي گلدون آبي اقيانوسي مرتب مي كنم - خريد ميكنم ( ماكاراني - شير - باگت - كلم

بي حوصله از شبهاي ميهماني .. چشمهام رو تيره ميكنم - رو فرشي هاي پشمالو ميپوشم - چاي مي نوشم - اخبار گوش ميدم - حرص مي خورم

لبخند مي زنم - فيلم هاي مبتذل رمانتيك ميبينم - مراقبم خونه مرتب و خوشبو باشه - مراقبم بعد از حمام كردن دور وان رو خشك كنم - مراقبم وقتي عجله دارم و با سرعت از فرعي ها رد ميشم .. زن هاي گيج بي حواس رو كه به زور از پاركينگ خونه هاشون بيرون ميان رو به موقع ببينم

كمد لباسها رو مرتب ميكنم - عجله دارم برم باغ گل ..بالكن رو به شهر رو پُر از گل كنم - ناخن هام رو با ناخن گير كوتاه ميكنم ...سوهان نميزنم ...لاك نميزنم - آشپزي ميكنم ..طعم هاي جديد - با رينگ نازك طلائي دست چپم بازي ميكنم ... مي چرخونمش توي انگشتم ... حواسم نيست خيلي وقت ها


وقت شنا نفس نميگيرم تا وقتي هوا رو به ريه هام ميفرستم ... سياهي رفتن چشمهام تبديل بشه به لذت انكار ناپذير

نگاه ميكنم - وبلاگ مي خونم - متاثر ميشم - پارازيت ميبينم - بي بي .. سي گوش ميدم - نفس هاي بلند عميق كه گير مي كنند رو بيرون ميفرستم

يه كار هنري بكر ديدم كه دوست دارم درباره ش حرف بزنم - نقاشي نمي كشم
- موزيك هميشه هست - راك گوش نمي دم ...مريض گوش ميدم با والس

دو سه تا خط محو رو پيشونيم هست كه حواس كسي بهشون نيست جز خودم
...


هي وقتي بچه هاتون مي رن خيابون داد بزنن كه آزاد بشن ... بهشون فكر ميكنم ...روز هايي كه ميشنوم قراره برن كه آزاد بشن از پنجره به شهر نگاه ميكنم ...ليمو ترش ها و سيب ها رو تو سينك ميشورم و به شهر نگاه ميكنم و چشم هام نگران ميشه


نميرم .. چون اعتقادي ندارم - به هيچ چيز اعتقادي ندارم - اما دوست دارم اون همه طراوت و جوووني ... ته ريش ها .. موهاي ‍ژوليده - ناخن هاي مانيكور شده - مو هاي بژ و شكلاتي شده - كفشهاي راحت ... وقتي بر ميگردن خونه سالم باشن ... از هيجان نفس نفس بزنن .... برن تو اشپزخونه ها پيش ماما ن هاشون ...بگن : چي داريم از گرسنگي مُردم

از دخترك دانشكده هنر دورم ... دور
ساكت شدم - خانه دار -
بالغ - مي خوام بي عيب باشم .. و هيچ طعمي نميفهمم

گسي نميفهمم ... دريمرز - گسي نسخه اروپايي دريمرز رو كه سيسيلي داد رو نميفهمم - بي عيب كه باشي طعم نمي فهمي


بي حس ميشي


Numb




Ss


Music by “ Bedouin “

Tuesday, February 08, 2011

hesitate

انتخاب كن

خاك نمناك يا شكلات آب شده ؟ ... هوم

مرد هاي فيلم هاي جور واجور .. از مزخرف تا شاهكار .. طعم زن هاي فيلم رو
بهش تشبيه كردن
.
.

....من اين روز ها به يك هم صحبت احتياج دارم
... پوه .... يه آدم كه ....قوانين رو بدونه ..و بدونه كجا نقضشون كنه ..

.

و
حرف قشنگ بدرد نخور نزنه
.
و... ميدوني دارم باز خودسانسوري ميكنم

يه كثافت بزدل
.

...اصلا مي دوني چيه ...از كلكسيون مردهاي قديميم خسته شدم
هر چند دوست دارم باشن و حرفهاي قشنگ بدرد نخور بزنن

....


اين يه آگهي نيست

يه هزيون هم نيست

يه زن كه .. گيجه .... كه نمي دونه چه مرگشه
هر چند بهترين رو كنارش داره.. و آزاد گذاشته شده .. به نهايت آزاد

...كاش جسم هرزه اي داشتم و روحم اينطور فا/ حشه نبود


........هيچ وقت سينما نبينيد .... كتاب نخونيد ... باشه ...قول بديد

.

P.S :

اين پست ممكن است به دليل بزدلي حذف شود

Music By : Blue Man Group
اسم بند بي نظير ِ ..به كنايه توش دقت كنيد
Blue man group

Ss





Monday, January 03, 2011

tiki talk



بیا بشین اینجا , کنار من
روی این پله
یه پُک از سیگارتم بهم بده
موزیک گوش کنیم

...
خب گمانم باید متریالیست شده باشم
بیشتر از قبل
! ... حالا تو بگو


Ss