امروز دوشنبه ١٣ شهريور
از مهموني ديشب يه خونه جنگ زده باقي موند
ظرف ها رو همون ديشب گذاشتم تو ماشين ظرف شويي
و خونه رو هم ساعت ٢ صبح مرتب كردم
موند جارو برقي ...كه امروز صبح سكوت همه جارو بهم ريخت
باز جين كشيدم به تنم تا از نقش يك ميزبان هيپي مسلك تبديل بشم به يه طراح دكراتور
صبح وقت رانندگي تو خيابون وليعصر از تجريش به پارك ور... گلوم سنگين بود
به پارك وي كه رسيدم اشكام ريخت روي گونه هام
اختياري نبود براي مهار كردنش
عصر ' خونه 'خونه ي عزيز
و تبديل شدم به يه روشنفكر حراف
.Ss
No comments:
Post a Comment