امروز يكشنبه ١٢ شهريور
صبح رفتم بيرون از خونه
كار
طراحي
هنر
زود اما امدم خونه
وقت برگشت حواسم بود نون تست تاز بخرم براي ساندويچ هاي مهموني امشب
و گل
گل خريدم اما جاي پارك نداشته ي نون فروشي باعث شد يادم بره نون تست يا شايد عمدا يادم رفت
رسيدم خونه ساعت درست دوازده بود و پرنده ساعت داشت يازدهمين كوكو رو مي كرد
چهار لاله آبي
بايد لازانيا درست كنم و چند تا چيز ديگه
وفا داره مياد از اروپا
با زن از ايران رفت
بي زن بر مي گرده
جاي رفتن توي آشپزخونه رفتم دوش سرد گرفتم اآمدم فيلم گذاشتم تو گلوي آلفدو ي پلير و بينوش ديدم
فيلم خوبي نبود.
ترجمه فارسيش فاجعه بود مجبور شدم با فرانسه ي دست پا شكسته خودم ازش سر در. بيارم
اما بينوش زن ترين زن دنيا با دندون هاي سپيد و خنده اي كه براش ميشه مرد
تو يه سكانس نمي تونست در يخچال رو ببنده
در به چيزي گير مي كرد
و من خسته گي و كلافه گيش رو مي دونستم
هفته پيش درست وسط آشپزخونه ي پر از خريد شيش ريشتر زلزله زده ، من گرما زده ي وسواسي
داشتم با در فيريزر صحبت ميكردم كه تورو به خداي نازنينت بسته شو لعنتي
بايدشمع بگذارم توي شمعدون ها .. گلها رو بگذارم توي گلدون
خونه بايد
خوشرنگ و خوش بو و مرتب باشه
خودم اما جين مي پوشم با تاپ و بدون كفش از مهمون ها پذيرايي مي كنم
مثل هيپي هاي دهه شصت لابد
شراب قرمز و ويسكي و كنياك با جين و نيم تنه بي آستين
با صورت بي ميك آپ و با ماتيك عنابي
پا برهنه و با نا خن هاي پاي قرمز
يه روشنفكر يا يه كلفت ......؟
.Ss
No comments:
Post a Comment