سه شنبه ٢١ شهريور
دارو هام رو با دز بيشتري مصرف مي كنم تا توي روز هاي شلوغي كه براي خودم درست كردم دوام بيارم
همش روز مرگي بود
بيشتر مسير هام به پارك وي خطم ميشه
خوبيش اينه اگر جنابان پليس پارك وي هوس نكنند چراغ قرمز چمران وليعصر شمال رو كوتاه كنند، من صدو چند ثانيهاي فرصت دارم چشمهام و پشت رل روي هم بگذارم و به صداي شهر گوش بدم
گاهي به تجريش كه مي رسم دستها و پاهام توان حركتشون رو از دست ميدن
و به محض اينكه توي پاركينك پسر كوچولو رو مي بينم ديگه تقريبا درد امانم رو بريده
و خونه ، خونه عزيز ... هجوم به داروها
كاهي همونطور با جين روي تخت رها مي شم
تنها كاري كه از دستم بر ميادباز كرن موهامه
و هر ضربان كه درد پمپ مي كنه
اين هم از روزمره گي درد لابد
.Ss
No comments:
Post a Comment