Monday, December 28, 2009

birthday things





می تونی عاشق یکی باشی و , یکی دیگه رو آرزو کنی

.
.





دی ماه 6

چطوری که تولدت مساوی با یه فاجعه می شه


کاش باز تکرار نشه



. تولدت مبارک دختر . زن




Ss

Monday, December 14, 2009

dearest navarro

Roger Hanin

Date of Birth : 20 October 1925 , Algiers , Alger , France [ Now Algeria]

Birth Name : Roger Levy

Height : 6' 1¼" (1.86 m)

Spouse :

Christine Guze - R'enal , 1959 - 25 October 2002 [her death]


Trivia :

Brother-in-law of former French president Francois Mitterrand


Member of the French Communist party.

Wrote two stage plays.

Has supported Nicolas Sarkozy's 2007 presidential campaign.






P .S :




نازنین DZ

... گاهی همه چیز بیش از اندازه سخت میشه


. بیشتر از هر چیز , ( یه حرفه ای ) شدن ... بودن ... ماندن




Ss

Sunday, November 29, 2009

Sunday, October 18, 2009

SOBER

این نوشته مخاطب خاص دارد



. کاش دنیا ساکت می شد . خفه می شد


عصبانیم . از همه آدم هایی که دوستم دارن یا اینطور وانمود می کنن

کاش فقط نقاشی ها می موندن .. کتاب ها .. فیلم ها .. بوها


. کاش خفه می شد این همه آزار ..این همه خبر بد

DZ دلم گرفته
خوبه که غریبه اید


هیچ تصوری از اینطور غریبه بودن ندارید

و این غریبه بودن چنان آرامشی به من می ده که دست یافتنی به نظر نمی آمد

بی توجهید به ظاهرم .. به آنچه که هستم یا قرار ِ که باشم

فقط اینجاست یک تکه آروم ِ این دنیا که من دزدیدم و ... و وقتی زلزله بیاد .. جنگ بشه .. همه

چیز به هم بریزه ...اونوقت اینجائی هم دیگه نیست

زخم خورده ام .. خسته ام از آدم هایی که دوستم داشتن .. دارن


اما مهم نیست چه اتفاقی بیافته .. چون من موجودیتی ندارم برای شما .. فقط اینجام

بدون صورت .. بدون بَدَن .. بدون لباسهام

یک روح عریان که هر لحظه می تونه نباشه


هیچ چیز در دنیا ارامش دهنده تر از غریبه گی نیست

غریبه بمونید



می ترسم .. می ترسم از هر کی بهم نزدیک میشه .. مرد یا زن فرقی نمی کنه


DZ می ترسم





Ss

Sunday, October 04, 2009

no comment




اسباب و اثاثیه آنتیک , صندلی های لهستانی , دستگیره های دَ رِ زیبا ... به غایت زیبا



سکانس ِ جوشکاری در سینما عالی بود


و پرده سینما که سن ِ تاتر بود , نه برای اولین بار , نه حتی آخرین بار


اما


پرده آخر کریم مسیحی کجا و

... تردید کجا
.


پناه بر خدا




Ss

Monday, September 28, 2009

lunatic





Conversation (s ) with other woman Directed By : Hans Canosa





یه فیلم دیدم - خوب تا اینجاش اصلا چیز عجیبی نبود - یه فیلم خوب دیدم - منظورم دقیقا یه فیلم خوب ِ - یه عاشقانه - یه چیز جالب با موزیک فرانسوی - مثل فیلم های پازولینی یا کراننبرگ یا هر کوفت دیگه ای , جوری نبود که بکشتت - اصلا نکشت من رو این فیلم و خوشحالم که نمردم - تمام هفته گذشته فیلم بی خود دیدم ... ون تریه , هنه که - گندش بزنن همشون منو کُشت

- اینجام اما زنده - امروز یه فیلم خوب دیدم -






Ss




P . S :


این " ماه زده " که اسم این پست هست رو یه دوست فیلم ساز وقتی که داشته دایره لغات انگلیسی ش رو کامل می کرده

,
( در مورد من به ذهنش آمده ( توضیح اینکه من آدمی هستم که تغیرات ماه روم اثر می گذاره ..مثلا وقتی ما ه کامله من دچار جنونم



بعد از این همه روده درازی اینکه : ممنونم علیرضا بابت این صفت که من دوستش
میداشتم و به من نسبت دادید ..هر چند شک دارم اینجا رو بخونید اما ممنون
.


.
.

زیاد DZ باهاتون کار دارم

اینجا بودنتون پر از اتفاق خوبه و من این رو هی با خودم تکرار می کنم .. بدون ملاحظه , بدون خجالت

Wednesday, September 23, 2009

to In And Out Of Love

: کسی نوشته بود
.

.... گاهی کسی که با دل آدم غریبه نیست
....

بُر می خورد میان تمام غریبه ها ...


*

See I'm never in you eyes
With the truth behind your lies
Your lies are haunting meSee the reason in your eyes
Give an answer to the why
your eyes are haunting me





See the mirror in your eyes
Hid the truth behind your lies
Your lies are haunting me
See the reason in your eyes
Give an answer to the why
Your eyes are haunting me



How could you see it?
Why can't you fear in and out love each time?
Why can't you feel it?
Why can you see it?
In and out of love
Keep, keep running
Keep, keep falling
Love and fade away ......





* Sharon den Adel



خیلی به خوندنتون احتیاج دارم , کجا می نویسید؟ DZ


Ss

Thursday, September 17, 2009

درماندگی ِ مسیح




اولین بارون پاییز

وای از این بوی قدیمی ... وای از برگهای چنار تو خیسی خیابون

.. صبح باز یه فیلم مریض دیدم - عصر دعوای سخت

قدیمی ِ رضا T shirt بعد تر پرت کردن لباسهای خوش دوخت , ته کمد و پوشیدن همون


که الان کنار یقه اش نخ نما شده ... پر از کهنگی ... تو راحتیش لم دادن

پا های یخ رو تو سینه گرفتن ... جا ئی که درد هست


شب یکهو یه عالمه بارون .. وای مبهوت نگاه کردن و برگهای درختهای پارک

.... تو خیابون

سیگار می خوام اما ظهر بعد از دو ماه , یکی کشیدم

پس سهمیه ام تمام شده

پُر از گذشته ام


پُر از خاطره - بوی آشنا

... درد - پُرم از





بهت گفته بودم این کتابها - فیلم ها - نقاشی ها ... از من یه دیوانه ساخته ؟


ذهنم رو زیرو رو کرده ؟

.

.




کجایی تعمید دهنده که فرزند ِ تعمیدی از آ تشت

! یه دیوانه ست که با این جنون دیگه نمی دونه این پاییز .. باید چه کنه ؟




Ss

Tuesday, September 01, 2009

dying light









شاید شنیده باشی

کاراواجیو تمام قدیس و قدیسه هاش رو از خیابان و فا-حشه خانه های شهر پیدا می کرد*

گاهی به صورت باکره های نقاشیهاش که نگاه می کنم , لبخند میزنم

فکر کن .. این صورت که تمامش پر از ملاحت و معصومیت ِ , یه فا-حشه بوده

که دم ِ عصر ها رو به آینه می ایستاده .. بند های پشت لباسش رو محکم می بسته

سینه های خوش فرمش رو ..یه جوری که چشم های هوسرانهای شهر ..روشون جا بمونه ..به نمایش می گذاشته

لوندی می کرده ... روی زانوی مرد های شهر می نشسته . . از حنجره ظریفش


صدای خنده های شاد و بلند ( جوری که حتما خلاف نزاکت باشه ) در فضا پخش می شده

نیمه شب مردی رو با چشمهای مست ( در حالی که در اوج صداقت قرار داره ) به ابر ها می برده و ..


و بعد روانه خونه و چشمهای منتظر همسرش می کرده


و ... خودش در تنها ئی که فضاش پر از عطر تن هاست

آرام می گرفته و ظهر روز بعد درست در معصومانه ترین وضعیت , چشمهاش رو باز می کرده

شاید بعد از ظهر , کاراواجیو که ... شب قبل صورت زن رو ..مو شکافی کرده بوده پیداش می کرده

و صورت مریم باکره و یا هر قدیسه دیگر رو نقش می زده

و من عاشق باکره ای هستم که شب ها فا-حشه هست اما بزدل .. نیست


کلیسا ها نمی گذاشتند که نقاشی های کاراواجیو به دیوار هاشون نقش ببنده

کاش مسجد سوزی و کلیسا سوزی و معبد سوزی راه می افتاد

تا خونه ها بسوزن و ... خداها بمونن




* Caravaggio 1571 - 1610



p.s :



دلم مانند یک زنبیل بزرگ , خالی ست ; زنبیل بی اندازه جادار است , می توان بازاری درونش جا داد "

" . با این همه درونش خالی ِ خالی ست







Named By YN




.
Ss

Friday, August 21, 2009

" cortison " means : فا -حشه درباری



* BEHIND THE SUN










... آخ ... بگذار هیچی نگم











* DIRECTED BY : WALTER SALLES



Ss


P . S :
تنگ شده DZ دلم برای

Monday, August 03, 2009








.... حرفها ی قشنگ بدرد نخور



.... دستهای قشنگ بدرد نخور















S s







Sunday, August 02, 2009

stroll






... بالاخره گستاخی خوبه یا بد .. منظورم بی پروائیه




من دچار خود سانسوری شدم
یه مرض بزرگ که فرار کردن ازش کار ساده ای نیست
می ترسم
از چی .. از کی


: میدونم از چی می ترسم
. قضاوت شدن


و این حالم رو بهم می زنه
تبدیلم میکنه به یه عوضی بزدل که خاصیتش از یه ناتوان جنسی هم کمتره


به کی میشه گفت

! این همه قفل و بستی که من به دهن و ذهن خودم زدم و می زنم رو کی می تونه باز کنه ؟


چند سالی می شه که بزدل شدم
اینکه فرار می کنم از نگاه و طعنه


! اینکه موجه ام .. اَ ه چه کثافتی .... موجه



این جا رو گمانم جز یکی دو نفر کسی سر نمیزنه

از این یکی دو نفر هم , از قضاوتشون , می ترسم



, ترس لعنتی برادر مرگ هم نیست

خود مرگه

. ترسو مُردست



گاهی .. آخ لعنت به گاهی . اصلا همیشه
آره همیشه دوست دارم از تمام وحشیگریهام بگم

از انحرافات جنسیم

از گند زدن هام

.... از





dead , coward Ss

Sunday, June 28, 2009

blue






. ! داری می ری .. دَر رو پشتِ سرت ببند





Ss

Saturday, May 30, 2009

maroon

.


بی قراری ... بی قراری ... التهاب


به همون خدای گمشده ام که در فاصله بین همه ما ها جاریست , این بی قراری کشنده ست


. نه می دونم برای چه کسی , نه می دونم برای چه چیزی , اینطور بی قرارم


. هیجان دارم . داغم انگار . آرام و قرار ندارم



. دلم می خواد کسی محکم در آغوشم بکشه . اونقدر محکم که نفسم بند بیاد


بچه شدم . می خوام یکی گوشها و چشم هام رو ببنده تا چیزی آزارم نده




. اصلا لوسم


. یه لوس بی خاصیت



. می خوام صورتم رو با صابون بشورم , جوری که نوک دماغم برق بزنه


موهام رو برس بکشم محکم پشت سرم ببندم . می خوام برای ساعتی هم که شده

. این شلوار جین رو بندازم کنار , یه دامن پر چین بلند بپوشم , هر چند ران هام به هم سائیده بشن وسرخ




می خوام ساعتی , لحظه ای , خیالم راحت باشه از آدم هایی که دوستشون دارم ... به خودم فکر کنم

. فقط و فقط به خودم

. اصلا به خودم هم فکر نکنم . می خوام بخزم در آغوشی که محکم باشه ... دنج , مطمئن



. می خوام لوسِ کسی باشم . می خوام تمام دنیای کسی باشم .... تمامش , نه قسمتیش




می دونم زیادی زنانه و احساساتی شدم ... اما مگر چند بار دوباره زن و احساساتی



. و لوس و بی خاصیت , به دنیا میام






. کمک می خوام


. به همین سادگی

کمک می خوا م . .. بی غرور , بدون سیاست بازی های معمول جنس لطیف



. با صورت شسته و دامن پر چین , کمک می خوام






کسی هست ؟




Ss

Friday, May 08, 2009

And in the morning when you're turning, I'll be out of reach



*
If you want me
Satisfy me
.


من رو می خواستی ؟

نمی خواستی ؟ با همه سینمایی که می شناختم


با همه نقاشیها یی که نا تمام موند


.



Are you really sure that you'd believe me?
When others say I lie
I wonder if you could ever despise me
When you know I really try
To be a better one to satisfy you
But you're everything to me
And I'll do what you ask me
If you'll let me be free.
.

. بی همه چیز شدم

. جدا از آدم هایی که دوست می داشتم ... دوست می دارم - یه بی همه چیز تمام عیارم

. خدا گم شد


. باشه غلط نگیر ... اصلا همون خدایی که داشتم , گم شد

بی خدا شدم

خیلی بده .. بی خدا بمونی

بی نقاشی - بی دیدن - شنیدن .... سنگ بشی

بی اینکه چشمهات خیس بشن
.

* By : Marketa Irgolva
.

Ss

Saturday, April 25, 2009

RED CHEST , BLUE SCAR


.




برداشت جام را
یکدم درنگ کرد
: وز خنده شراب , بر آشفت و در گوش جام گفت

" ... ای جام اولین ! .. آیا ترا به یاد که امشب بسر کشم ؟ "


. نوشید جام را


.


تالار از بخار نفس ها و دود ها
چون صبح نیمه روشن اسفند ماه بود
لبخند می چکید ز لبهای جام ها
در تنگ تلالو خورشید و ماه بود

در زیر نو اطلسی چلچراغ ها
تن ها برهنه بود و هوس ها برهنه تر
وز چشم دختران و زنان , برق زندگی
میجست و دور می شد و میریخت بر زمین
چون کرم شب فروز که تابد به باغها


.


پای زنان به نغمه موزون چند ساز
- رقصان چو مار ها ی سپید از نوای نی -
. در پیچ و تاب بود

سرها و سینه ها و سرین ها و ساق ها
از مستی شراب و هوسها و عطر می
. سرشار از نشاط و گریزان ز خواب بود


.

با آخرین نگاه
برداشت جام را
یکدم درنگ کرد
وز خنده شراب , بر آشفت و زیر لب
: در گوش جام گفت


-" ... ای جام آخرین ! ... آیا ترا به یاد که امشب بسر کشم ؟ " -

. . . .

! بشکست جام را





ناشناس " - تهران 5 آبان 1332 - نادر نادرپور "



.



NAMED BY : Y/N



.

Ss

Friday, March 27, 2009

deal ?




" باز از جایی : " عشق یعنی دادن و دادن .... هوس یعنی گرفتن و گرفتن


.
.......



میان این بده بستان ها


خیابان منوچهری - فروشگاه ژاندارک - کتابفروشی گلستان با فروشنده پیر با لهجه اصفهانی

سینما ها - قهوه فروشی ها - پل ها - کافه ها - پنیر پیتزا ها


جوی های پر آب و بی آب - درخت های سبز پوش و لخت - بازارچه ها

... من و تو ها - خیابان ها


من با هوس و عشق , پایا پای معامله می کنم


این بار بر عکس


با عشق می گیرم , با هوس باز پس می دهم


. و زندگی ... همانست که بود




.

به همین لوسی و غلیظی .. Ss

Sunday, March 08, 2009

cranberry


-read the following text completely please



. روش دراز کشیده بود
.


She was the meanest cat
In old chicago town
She was the meanest cat
She really moved them down
She had no heart at all
.




. تنش سنگینه اما نمی خواد ازش فرار کنه
.


She was the meanest cat
Oh she was really tough
She left her husband flat
He wasnt tough enough
She took her boys along
cos they were mean and strong
.

. شستِ پای راستش می خواره , نمی خواد اما از زیرِ سنگینی جُم بخوره
.


Ma ma ma ma - ma baker - she taught her four sons
Ma ma ma ma - ma baker - to handle their guns
Ma ma ma ma - ma baker - she never could cry
Ma ma ma ma - ma baker - but she knew how to die
.

. اتاق نیمه تاریکِ - نارنجیِ آباژور از درِ نیمه باز که نا خواسته نیمه باز مونده , خزیده تو
.


They left a trail of crime
Across the u.s.a.
And when one boy was killed
She really made them pay
She had no heart at all
No no no heart at alll
.
موزیک هم هست داشت آشپزی می کرد , با موزیک های محبوبش
street of philadelphia از ma baker یه عالمه از هر چی , از
.

She met a man she liked
She thought shed stay with him
One day he formed with them
They did away with him
She didnt care at all
Just didnt care at all
.

. پوستش مثل مهتاب برق می زد و پوست او , تیره بود و بوی خوبی از تیرگی میداد
.

- here is a special bulletin.
Ma baker is the fbis most wanted woman.
Her photo is hanging on every post office wall.
If you have any information about this woman,
Please contact the nearest police station...
.

دلش یکی از اون آب نباتهائی رو می خواست که , وقتی کوچیک بود ... اونقدر می مکیدشون که پرز زبونش می رفت

طعم دارچین می داد با زر ورقِ جیگری
.

One day they robbed a bank
It was their last foray
The cops appeared too soon
They couldnt get away
And all the loot they had
It made them mighty mad
And so they shot it out
Ma baker and her sons
They didnt want to hang
They died with blazing guns
And so the story ends
Of one who left no friends
.
راهِ نفسش بسته شده اما هنوز سنگینی رو می خواد
پشتِ گوشش از گرمای نفسهای تیره رنگ , داغ شده
.


Ma ma ma ma - ma baker - she taught her four sons
Ma ma ma ma - ma baker - to handle their guns
Ma ma ma ma - ma baker - she never could cry
Ma ma ma ma - ma baker - but she knew how to die
Ma ma ma ma - ma baker - she taught her four sons
Ma ma ma ma - ma baker - to handle their guns
Ma ma ma ma - ma baker - she never could cry
Ma ma ma ma - ma baker - but she knew how to die

. دستهاش بوی پیاز می ده
. آشپزیِ موفقی .. نبود
.

ma baker : - dont anybody move! the money or your lives!
........
this is a story of ma baker
.


P . S :
همیشه یه مشت از اون آب نباتها تو جیبم داشتم , دزدی بود
از ظرفِ توی کتابخونه







* ma baker in 1930



Ss

Friday, February 27, 2009

So,If you want something , just call ..call




آزادی یه جور عشقِ

. و عشق یه جور آزادی


می دونی ما با عشق چه می کنیم ؟

ازش یه طناب می سازیم , میاندازیم دورِ پایِ همدیگه

و بعد با صدای دو رگه ی اغواگر , در گوش ِ هم زمزمه می کنیم که : " خوب

" ! عشق من تو آزادی , اونقدر دوستت دارم که نمی خوام آزارت بدم . تو آزادی


و بعد تر همین که یکی از ما کمی از دایره ای که کشیدیم , دورتر بره اونوقت طناب

! رو می کشیم که : هی تا همین جا


. پس از عشق یه طناب ساختیم که خیلی بلند نیست . و حسابی محکمه

.

. حالم بد شد


. چطور کلمات نازنین رو دستمالی می کنیم

. چطور همه ی عمر طناب بافتیم


.

این بند ها می دونی صدای چی می ده ؟

صدای کلاویه هائی رو می ده که با فشارِ مریض وارِ چند تاشون , موزیک مهیبِ
. ساخته شد eyes wide shut *







* kubrick




Ss

Monday, February 16, 2009

falling slowly



غمانگیز ترین قصه کودکانه ای بود که شنیدم fall *

lee paceو
بی نظیر ترین صدا رو برای گفتن این قصه داشت


ممنونم fincher




* by : david fincher






Ss

Friday, January 23, 2009

همه جادوگران من





....! setimental تو بگو
. باشه , قبول من هستم


Danny boyle چنان زیبا بود که به احترام SLUMDOG MILLIONAIRE *اما
. ایستادم و با چشمهای خیس کف زدم


آفرین پسر هر چه که بسازی , با هر جون کندنی پیدا می کنم و با لذت و احترام تماشا می کنم . چون سرسپرده شدم به تو
همونطور که به دیگرانی مثل تو

.
.



به احترام بایستید

.... خانم ها , آقایان

: هیچ ترتیبی در کار نیست جز حافظه معیوب من با افتخار
....

jim jarmusch , sidney lumet , emir costarica , tom tywer , roman polanski

michael mann , bernardo bertolucci , francis ford coppola , cointrin tarantino

, mratin scorsese jozeppe tornatore ,




tim burton , lars von trier , ingmar bergman , krzysztof kieslowski ,
anthony mingelle , andrei tarkovsky ,jan luc godard , carl dryer ,
jean vigo , sergei eisenstein,


orson welles , luchino visconti , roberto rossellini , roberto benini , louis bonoel , federico felini , jean cocteau, zavattini , michelangelo antonioni , paolo pasoloni , andrei vaida


milos forman , alfred hitchcock , claude chabrol , fransoa trifo , akira korosova , vim vanders , elia kazan , billy wilder , fred zinnemann , kim ki duc , james mc teigue .. ,wody allen , dannyboyle
.
و ده ها جادوگر دیگه که حافظه ضعیف من , از اونها جا ماند



! من یک سر سپرده ام


Ss