كل ساختمون رو برداشته
Wednesday, May 23, 2012
my beautiful ... beautiful azrael
كل ساختمون رو برداشته
Monday, May 21, 2012
heavens of joy
Sunday, May 13, 2012
chaos
Monday, May 07, 2012
c'est anarchie
Tuesday, April 24, 2012
heaven can wait
Music : Lost by Within Temptation
Sunday, April 08, 2012
once more lady ?
killing is easy , dealing with it is the hard part
وجدان من یه مرد الکلیه
و تو آشغال های یه شهر بزرگ مثل نیویورک زندگی می کنه
بیشتر وقتها اونقدر مستِ که نمی تونه رو پاهاش بایسته و
تلوتلو خوران باز تو آشغال ها ولو میشه
گاهی رهگذری از سر ترحم براش سکه ای می اندازه.....
و او باز لیوانی آبجو برای خودش میخره
و لا جرعه سر می کشه وزبانش رو روی لب های تشنه ش می کشه
وجدان من زمانی مرد خوش قیافه و آراسته ای بود
اما حالا داغون و خراب و بلاتکلیف تو خیابون های شهر پرسه می زنه
وجدان من اخلاق می دونست.. کتاب می خوند.. تحصیل کرده و با وقار بود
هنوز هم گاهی که مست نیست میشه,شبحی از اون مرد رو توش پیدا کرد
وجدان من
که یه مرد الکلیه هوسبازه گاهی که سر کیفِ ,
میاد سراغ من که
سونیا اخلاق سونیا تعهد سونیا عشق سونیا عرفان سونیا معصومیت
سونیا کوفت... سونیا ..سونیا
و من کلافه و گیج نگاهش می کنم
تکرار اینکه کار درست چیه یا کار غلط باخودت.....
من وجدان دارم
و دوستش دارم و
وجدانم یه مرد حرومزاده ی الکلیه
Music : Uprising By Muse
Ss
Wednesday, February 22, 2012
sh sh ...dont make any noise
دروغ ظرافت داره ,هنرمنده , اون چیزی رو بیان می کنه که باید می بود,
در حالی که حقیقت محدود میشه به چیزی که هست. یک دانشمند رو با
.... یک کلاه بردار مقایسه کنید: فقط کلاه بردار دنبال آرمانشه
"
نوای اسرار آمیز - اریک امانوئل اشیت *
Ss
Saturday, February 11, 2012

شنبه ست - هوا تمیزه - خونه تمیز وساکت - زمزمه آروم شاملو رو
" می شه شنید : ... " آری به اتفاق جهان می توان گرفت
شاملو , حافظ می خونه
یه دسته گنجشک باغ رو به رو , رو روی سرشون گذاشتن
یه کم برنج می ریزم توی یک دستمال کاغذی
گولوله ش می کنم .. پرت می کنم توی باغ
صداشون با نمک تر می شه
آرتور ( دوربینم ) رو بر می دارم , از بین تور عکس می گیرم چند تایی
آرومم امروز - یه آروم غم آلود م - اما آرومم
یه اندوه ملایم چسبناک رو با خودم حمل می کنم
که ..... که ازش گریزی نیست ........ میلی هم به گریز نیست
یه جور تنهایی کشدار ....... وسط هیاهوی آدم ها
Ss
Music By Bruno Marks
photo by Ss
Monday, January 30, 2012
new yorker
" killing is easy , dealing with it is the hard part "
لب هات و چشم هات
دست هات
تنت
حافظه ت
حرارت بدنت
از تو فرمان نمی برند
...به من بگو ..... سرکشی های من رو
که من رو به دیوانگی میکشند ....چطور فرمانروایی کنم ..؟
!به من می گی ....نه؟
Music : Powder room cllapse by Rebekka Bakken
Ss
Wednesday, January 11, 2012
Anti matter
...
رفتن
رها کردن
....موهات رو تو باد باز کنی .... اخم بین ابرو ها ت نباشه
.. لبخند محوی روی لب هات نشه حدس زد ...
مژه های تاب خوردت.... بی عجله به هم ساییده بشن
شونه هات نرم و رها باشن
ماهیچه های پشت ساق پاهات منقبض نشن
گرسنه نباشی یا تشنه
خسته یا غمگین
عصبانی یا هیجان زده
بی تاب یا سر خوش
عاشق یا دلزده
نباشی
پشتت یا قلبت یا انگشت بریده شده دستت ... درد حس نکنه
و چشم هات ....چشمهات ... بی خیال ِ بی خیال دنیا باشن
اینکه بری
رها کنی
...
P.S:
موزیک خود ِ خود منه
fighting for a lost cause
by
Anathema
اسمش ...اسمش حتی....... خدایا
fightingfor a lost cause
پو ه ه ه ه
Ss
..
Tuesday, December 27, 2011
...نفت سياه بد بو
Thursday, December 22, 2011
vanish things
جز عشقی جنون آسا
-هر چیز این جهان شما جنون آساست
به زنی
که من دوست می دارم
.
از تقدیس ها
!لذت انگیز تر آمده است
چگونه مرگ
!شادی بخش تر از زندگی است
گرم تر از نان شما
!باید پذیرفت
لعنت به شما ,که جز عشق جنون آسا
!همه چیز این جهان شما جنون آساست
شاملو
Ss
Tuesday, December 20, 2011
Friday, December 02, 2011
trill things
Saturday, November 19, 2011
fancy clube
خودخواهی
خود خواهی لعنتی - یه زیاده خواه بی همه چیز - که هوسبازی می کنی
و رنج می بری و - تنها می مونی - خلوت می شی
همه چیز رو با هم می خوای - خدا لعنتت کنه - و با عجله - خسته می شی
این هوسبازی تمام وقتت بی چاره ت می کنه
هی گوش کن زن ! ... این تمام وقت هوسباز بودنت بی چاره ت میکنه
بی چارگی می دونی یعنی چی ؟
:
i who have nothing ....
i who have no one ....
so
damn on you woman !
P.S:
موزیک طور بدی ... عاشقانه ست ..نه برای دوستت دارم گفتن هاش
به خاطر همه الماس و رستوران هاش
pray for me
Ss
Saturday, November 12, 2011
Saturday, October 22, 2011
shall we begin .....

BoArDwAlK eMpIrE
کارگردان : مارتین اسکورسیزی
طبقه بندی : خوش ساخت - خوش ساخت - خوش ساخت
نما های بی نقص - فضاهای امریکای 1920 - نورها - سایه ها
پُر از مزه خوب سینما - پُر از مارتین اسکورسیزی
دیدن این سریال رو از دست ندید ... این بار ناخدا فرصت بیشتری
برای خلق کردن تصاویر نفس گیرداشته
همراه با خشونت بکر با امضا ی منحصر به فردش و
ذائقه خاصش در کُشتن
!یکی از خدمه این نا خدا می دونید کیه؟
اون لب های تاب خورده و مریض که بوسیده شدن طلب می کنه ...انگار ناشیه اما
اون زنانگیه مریض گونه پسرک ...- اینکه نمی دونی با بی گناهی طرفی یا
می دونید
همیشه ارزو کردم اگر بچه ای می داشتم و اون بچه پسر بو د : صورتش
زنانه و ظریف باشه - مثل یه تله - که نتونی از شرس خلاص شی
دوست داشتم ...نگاه می کردم که زنها چطور گیج و بیچاره تو تله صورت
این رو برای پسر نداشته ام دوست دارم نه برای مردهای اطرافم
خب این هم از مريضی های روحیه منه
.
Boardwalk Empire
پُر از نما های خوشایند - استادانه و
Pure
که باعث میشه حال خوبی رو تجربه کنید
P.S :
سرما خوردم و گمانم صدام مثل لولای دری که مدت هاست روغن کاری نشده
music: modern myth by 30 seconds to mars
موزيک احتمالا بهتون اضطراب ميده
مثل صداي قژ قژ
Saturday, October 15, 2011
hesitate
از کِی این همه احمق شدم ؟
چی شد ؟
که بابا خریده بود - کتاب آشپزی رزا منتظمی رو که اون از روش آشپزی می
حالا چرا اینها مهمه .... برق زدن کریستالهای لوسر - کنده کاری چوبهای
!!کِی ؟- کِی اینهمه برام مهم شده ؟
کمکم کن
Ss
Music : cover by : daughter darling named :dust in the wind
Wednesday, September 28, 2011
yellow page
...
I am back in town
and
everybody knows that boate is leaking...
every body knows that the captain lied
....
Everybody knows that you love me baby
Everybody knows that you really do
Everybody knows that you've been faithful
Ah give or take a night or two
But there were so many people you just had to meet
.
Song & Lyrics By : LEONARD COHEN
P.S:
و هوا چه زود تاريک ميشه
اين خوبه
Ss
Wednesday, September 07, 2011
damn ... far... far... away
صدای دیالوگ های فرانسوی فیلم - آفتاب که از پشت پرده ها خودش رو پهن کرده روی پارکت ها و میز و صندلی
ها
کاش خونه باغ تمام شده بود و من تو آفتاب زیر شیرونی می لمیدم - درد کشیدم این دو سه روز - زیاد
و سفر - کمی طولانی تر از هر بار میرم سفر
کلمات اشنای فرانسه - هوس دارم - و عصر کلاس یوگا
.. یوگا ... از جلسه اول هنوز تنم درد می کنه ....- لعنتی یک ساعت تمام دنبال
جای پارک می گشتم
romance
می خوام - یه جور عاشقانه غلیظ - چسبناک - نه چندان طولانی
اعتقادی به چیزی ندارم - یو گا - ذهن - هه ..اگر اصرار نمی کردن
...
رو درد بیاری - عضلاتت کشیده بشن و بعد با عضلات درد ناک بیای
بیرون دنبال ماشینی که به زور جای پارک براش پیدا کردی بگردی
و یه موتور سوار که رد می شه بهت بگه گوساله
کلمه ش چسب داشت - چسبیده بهم ... .... دلخورم
سفر
چطوریه که وقتی میرم دائم به پشت سرم نگاه می کنم ؟
حساب کردم .. تقریبا 20 ساعت با ترانزیت وعوض کردن پروازها ....
تو فرودگاه ها
و بعد باید سوار یه کشتی بشی و ته مانده بدنت برسه به هتل لوکس
و ..و حواست پرتِ دو تا سیب تو یخچال جا مونده بشه که : کاش
و چون پول هاش رو برای خانواده ش می فرسته باز هم گرسنگی می کشه
....
هوس دارم - فیزیکی نیست - یا هست ؟ یه جورِ سیرناپذیری می خوام بهم فشرده بشم و 20 ساعت بعد از ... پرواز و کشتی و مسافر
سر می زنم اینجا
تو سوراخ سنبه های دهکده یا شهر یا قاره یا جهان یا هر کوفتی پنهان نشید
بیاید اینجا آ فتاب پاییز بیافته رو رنگ لباسهاتون و چشم هاتون رو تنگ کنید و بوی مخصوصش رو حس کنید
تا دیر نشده : دوستتون دارم.... اینم برای اینکه دیگه دیر نرسم
..ممم ... اگر به دلیلی بر گشتنی در کار نبود ... میسپارمش اینجا رو به هم خونه ای هام
...هی ! دوستتون دارم
بدون هيچ اتفاقي
Wednesday, August 17, 2011
دوش ميگفت بمژگان درازت بکُشم ..... يارب از خاطرش انديشه بيداد بِبر

چرا شیشه های کار خونه های چای شکستست ؟
تا حالا باغ چای بودی ؟ - بوی چای تازه که با بوی نارنج ها و رطوبت هوا
ساعتها از خود بی خودت میکنه
باور کن همینطوره .. خودم حسش کردم
پدر بزرگم شمالی بود . پدر ِ پدرم . لاهیجان گمانم و مادرش رامسر
مادرِ پدرم زیبا بود . از عکسش میگم... ندیدمش
و پدربزرگم چیز زیادی ازش خاطرم نیست
صداش میزدم بابا بزرگ.... " راستی چرا بچه های الان به بابابزرگ هاشون
می گن بابا جون یا همچین چیزی ؟"
داشتم میگفتم ازش چیز زیادی خاطرم نیست ... باغ های چای .. نمناکی
هوا و بوی برگ های سبز چای .. خونه ی بالای کوه
شبها کفش هامون رو می اوردیم تو تا شغال نبره .... و بارون می بارید
..صداش روی شیروونی و صدای حرف زدن های بابا بزرگ با فامیل و
دوست هاش به زبون محلی
صدام میزد دِتر , یعنی دختر
.
دلم بارون می خواد .. خسته شدم از این خورشید خانوم یا اقا و تابستون و
هوای کثافت غبار گرفته و حتی گلهای توی تراس رو به شهر
مه دلم میخواد
لباسهای بافتنی ... صدای چرق چرق چوب تو شومینه هیزمی ... زمزمه ها با
لحجه های عجیب ... صدای بارون روی شیروونی و خزیدن در آغوشی با
همه معصومییتت و لباسهای بافتنیت
.
دلم گرفته و حوصله آدمها رو ندارم ... دچار تئوری توطعه شدم ... نمی
خوام با کسی هم کلام شم ... با این ادم ها - لباسها و ماشین ها... توقع ها
ژست ها
دلم شال ترکمن سیاهم رو با گلهای درشت قرمز می خواد که
بندازمش رو شونم ...که به صدای درختها توی باد گوش بدم
که زود هوا تاریک شه ....
صدای رعد و برق و بابا که آغوش امنش بود و چشمهای خندونش
و انگشتهای بلندش و بوی خوبش و مو های جو گندمیش .. چین های کنار چشمش
و خنده هاش
که انگار حاضر بود تو همه شبهای بارونی آدمی رو به خونه ش راه بده وبا خنده چای خوش رنگ مهمونش کنه
Ss
Monday, August 15, 2011
anyway
Wednesday, July 20, 2011
نخود فرنگي هاي مندليف
اسمش رو چی میگذاری
ترس ... توهم.... خود خواهی ؟
من اسمش رو گذاشتم : سکوت
جوان تر که بودم می جنگیدم - پنجه می کشیدم - با چشمهای نمناک که از اشک نبود ...از خشم براغ می شدم به
.
حالا سکوت می کنم - اینطور اعتراض می کنم
بین این سکوت و جنگ قبل , توضیح می دادم ... خودم رو بار ها و بارها
و هر بار کمتر جواب می گرفتم
.
و شب ها .....
سکوت.... و فرار سمت خوابی که نیست
مراقبم بیش از حد
مراقب احساسات و عواطف دیگران
محال شدم - دور - تهی
رو چی میگذاری ؟
Ss
Saturday, July 16, 2011
yellow
Ss
.
Sunday, June 12, 2011
Wednesday, June 08, 2011
Saturday, April 23, 2011
داستان خرس هاي پاندا به روايت ساكسيفونيست كه دوست دختري در فرانكفورت دارد
Written by matei , viniec
داستاني كه مدتها پيش ... همراه با تپق هاي فراوان خوانده شد .... براي دوستي
..دوست قصه رو دوست داشت
من قصه رو دوست دارم
.
.....
.....اين فقط قسمت كوچكي از قصه است
اون قسمت كه مر بوط به افتادن يا نيافتادن اتفاقي ميشه
...
Ss
Monday, April 18, 2011
Saturday, April 16, 2011
miracle كامنت طولاني
.
...
......پسر
.
Ss
Monday, March 21, 2011
damn f - u - c - k i n g time
DZ سال نو مبارك
YN سال نو مبارك
سال نو مبارك نويسنده استخدامي... هر چند ملكه بودن من بسيار بعيد ... تازه اگر هم ملكه باشم
به سختي ملكه محبوبي خواهم بود
سال نو مبارك بابا ..... اگر بودي احتمالا موهاي نقره اي زيادي روي شقيقه هات مي داشتي
اگر بودي حتما خط هاي ريز بيشتري كنار چشمهات مي بود ...سال نو مبارك دوست داشتني محترم
زندگيم
.
سال نو مبارك خانم ...مادر... زن... .... كه هيچ وقت ندونستم اگر مي بودي چطور هفت سينت رو مي چيدي
سال نو مبارك كه هرگز ندونستم وقتي بلند صدا مي زدم مامان طنين صدام چطور مي بود ..سال نو مبارك خانم مهندس فرهيخته كه هرگز ندونستم ... چطور مي شد خزيد در آغوشت
سال نو مبارك مرد نازنين به شدت محترم زندگيم
سال نو مبارك برادر كوچو لو
سال نو مبارك خواهر خوانده
سال نو مبارك خدا
سال نو مبارك دنيا ...روز ... قلم موهاي جا مونده در كمد
.
.
...
...سرگرم كننده ترين قسمت سفر .. تو شلوغيه فرودگاه ها ... نگاه كردن به آدم هاست..
پرسه زدن هاشون در حالي كه چمدان ها رو روي ترولي ها .. يا بدون اونها با خودشون به اين ور و اونور ميكشن
....
اون جايي كه ميرم دسترسي هست به اينترنت ... مردمان متمدن! ..اما من بين همه مردمان متمدن ميام اينجا ...... سر ميزنم ... به خونه ...هم خونه اي هام....
پوه اگر سالم برسم به جايي.... هه ... همون بد بينيه اساطيري
…
آ ... راستي .. هيچ به تلفظ انگليسي كلمه " ماشين" توجه كرديد ... ؟
" sh "اون تاكيد خوشايند روي
.
P.S :
زياد .... به سختي..... كنجكاو.... يادتونه مي گفتيد جايي نيست كه بنويسيد ... DZ من منتظرم
.......... نگاه كنيد
جايي نيست ؟
Ss
miracle(nineteen)
آدم بزرگتر که میشه
مزه های تلخ رو بیشتر می پسنده
و من و تو اینجاییم
که تلخ هم رو بچشیم
برای آینده ای که وجود نداره
- این رو من به تو گفتم یا تو به من؟
: میدونی بچه یکی از قابلیت های منحصر بفرد رابطه من و تو همینه
موقعیت ها و حرف هایی که می تونه از طرف هر کدوممون خلق شده باشه
- آره....مخصوصاً این روزا که هر دوتامون عین زهر مار می مونیم
با توجه به علاقه زیادمون به تلخی... باید لذت زیادی از هم ببریم
حالا واقعاً می بریم؟
: با توجه به تعریف پیچیده لذت ... کی میدونه شایدم ببریم
شاید همین پاره پاره شدن ها و کردن ها هم نوعی لذت بردن باشه
- آهی عمیق کشید
: بزرگ شدی
سهراب نگاهش را به سوزان انداخت با کمی اخم
- خبر بدیه؟
: من گفتم بد؟
- نگفتی خوب
: ه هه....نه خبر بدی نیست
- بزرگ نشدم سوزان....سرویس شدم
به هم نگاه کردند... زدند زیر خنده...نه خیلی طولانی
: که سرویس شدی بچه جون
- بله سرویس شدم
: چقدر؟
سهراب متوجه حرف های سوزان نبود داشت از پنجره
سرو های کنار اتوبان که تند تند می گذشتند را نگاه می کرد
- میدونی آخرین بار کی بود که اینطور خندیده بودم
سوزان آدامسش را کمی جوید با دندانهای جلوییش..
: نه نمی دونم
سهراب رو به سوزان کرد و لبخند تلخی زد
- ه هه...خودمم نمی دونم
سوزان هم لبخند تلخ و محوی زد
دستش را که روی دنده بود برداشت و برعکس روی شلوار کبریتی مشکی سهراب گذاشت
سهراب هم مثل عمل به یک رسم هزار ساله بدون اینکه با چشم محل دقیق دست سوزان را پیدا کند
دست چپش را به دست راست سوزان گره زد
دست سوزان برایش منحصر به فرد ترین دست دنیا بود
هم زیبا بود
هم ظریف
هم نرم
هم خشن
.
.
.
با نوک انگشت هایش نوک ناخن های سوزان را لمس کرد
از اندازه بلندی ناخن ها حدس زد که 8 یا 9 روز پیش ناخن هایش را گرفته بود
این اندازه از ناخن های سوزان را بیشتر از هر اندازه دیگری دوست می داشت
نه بلند بود ...نه کوتاه نه تیز
دست هایش نه کوچک بود نه بزرگ
گرم بود نه داغ
سرش را به سمت سوزان برگرداند
لبخند روی لبش بود
نه تلخ و نه کمرنگ
سهراب در حقیقت بخش زیادی از آرامشی که به گفته خودش همه عمر به دنبالش بوده را
در همین دست های سوزان یافته بود
هرچند که نه هرگز به سوزان گفته بود
و نه خودش خواسته بود که به این فکر کند
چه از نظر او آرامش غیر ممکنی بود که حتی دست های سوزان هم نمی توانستند بهش بدهند
اما همان لبخند و همان چند درجه چرخش سر پسرک برای سوزان کافی بود که به همه چیز پی ببرد
- سوزان چقدر دست هات رو دوست دارم
قبل از اینکه میم دارم رو بگوید سوزان با شیطنت گفت می دونم
و هر دو لبخند زدند
سوزان اما یک چیزی را نگفت
و آن این بود:
من هم دست های تو رو دوست دارم
شاید سهراب این را می دانست شاید هم نباید می دانست و یا شاید خیلی شاید های دیگر
- شلوغه
: نباشه عجیبه
- با مکث : آ ر ه
: نمی شد یه وقت دیگه پا به دنیای قشنگ ما بگذاری سرورم سهراب فروزش
- تا جایی که به علم پزشکی بر می گرده و به قوانین پرودگار بانو کامرویی ! این سوال را باید از
پدر و مادر بپرسید نه من
بعد لحنش دوباره امروزی شد
- البته می دونی مامان میگه تقصیر دکترت شد
عید می خواست بره مسافرت گفت من نیستم بچه رو همین الان بدنیا میارم
: دستش درد نکنه
- سرت درد نکنه
: واقعاً که دکتر با وجدانی بوده
- آره... حالا یه روز اینور و اونور که فرقی نمی کنه
: فرقش رو این پای من می فهمه که سر شده از بس کلاچ و ترمز گرفته
- قربون پای سر شده ت
: دیوونه
- خوب اگه دیر تر هم بود که تو داشتی جلوی مهمونات آجیل و شیرینی می ذاشتی
دیگه وقت نمی شد اینجا باشی
سوزان جوری به سهراب نگاه کرد که : پسر جون مگه بار اولته منو می بینی؟
سهراب شانه ای بالا انداخت
چند لحظه ای به سکوت گذشت
- بوی م م م م
: نمی خواد بگی خودم می دونم
- نه خره...بوی م م م
سوزان در حالیکه دست هایش روی فرمان بود..منتظر به سهراب نگاه می کرد
- بوی کوچه بارون خورده ای رو میدی که بارونش تمام شده
بعد چند روز به عید مونده یه نسیم خنک توش میاد
سوزان پرید وسط حرفش : احتمالاًچند روز قبلش فیلم برداری نبوده اونجا
مثلاً فیلم...
اینبار سهراب پرید وسط حرف سوزان
- نه و نیم هفته
هر دو زدند زیر خنده
- خیلی پستی سوزان
سوزان با خونسردی : خیلی نه! به مقدار لازم
سهراب محکم زد روی ران سوزان
: نزن حیوون ! سوخت
سهراب با قیافه حق به جانب : خوبه !
- باز شد بالاخره
: م م م م آره
اتوبان شروع شد ... با درخت های سرو سمت راست
سهراب همیشه اینموقع سمت راست بود و درخت ها رو به او
سوزان زیاد تند نمی راند
هوا دیر تر تاریک می شد این روزها
- سالی بود ها
: سالی هست ها
: چی میگن؟ زیادش رفته کمش مونده؟
- سختش رفته آسونش مونده
: سختش مونده آسونش میاد
- امیدواری؟
: امیدوارم که باشم
- امیدوار؟
: امیدوار هم!
- عید اینجایی؟
: وقتی میدونی فرقی نمی کنه چرا می پرسی؟
- میکنه...می خوام با هم هوای خلوت تهران رو نفس بکشیم
: شاید کشیدیم
- بکشیم خوبه سعی تو بکن
: قول که میدونی نمیدم
- میدونم نمیدی
: آره ...عید تهران خوبه
- اوهوم
: تند آدامس می جوی
- لازمه لابد
سهراب یک دستش را به صندلی سوزان گرفت و دست دیگرش را جلوی دهان سوزان
: نه دیگه بسه...برا قلبت می گم
و بعد با چشم اشاره به آدامس سوزان کرد
- شوخی می کنی...از صبح تو دهنمه
: بهتر
سوزان آدامس را چند بار تند تند جوید و به جلوی دهانش آورد
همانطور به سختی گفت : دست نه
سهراب دهانش را جلوی دهان سوزان آورد به یک سانتی ش که رسید دهانش را کمی باز کرد
سوزان به آرامی و با مهارت آدامسش را به دهان سهراب پرتاب کرد
سهراب با رضایت سر جایش برگشت
- میدونی اگه یکم با قدرت تر پرتش کنی می تونی بکشی م
: باورت میشه ندونم؟
- نه
- کاش از دیشب می جویدیش
: چطور؟
- بیشتر مزه ت رو میداد
سوزان با شیطنت : همینقد بسه ته فشارت میره بالا مجبور میشی آبغوره بخوری
- اونکه الان هم بالاست
سوزان بی اختیار دستش را روی قلب سهراب گذاشت
: اوه آره
- دیدی! دروغ که نمی گم دختر
: آره دیدم پسرک بیچاره
سهراب سرش را به سمت شیشه چرخاند و دست ها را به سینه زد
- م م م امروز استثناً خوب رانندگی می کنی کامرویی
: امروز استثناً فقط دست و پاهام رانندگی می کنن نه ذهن و مغزم
سوزان از باند سمت راست می راند
و سهراب هم از این رضایت کامل داشت
سرو ها که تند تند از روبروی چشمانش می گذشتند
مثل کارتون های زمان کودکی ش بود که شخصیت اصلی که مثلا "پسر شجاع" بود
جادو می شد و صحنه پر میشد از مارپیچ های زرد و قرمز
این بار هم سهراب داشت جادو میشد
اما خبری از مارپیچ های زرد و قرمز نبود
سبز تیره سرو ها بود و سبز چمن های کنارش
.
.
.
..
.
ادامه خواهد داشت زود
به جهت بانو سونیا
چند دقیقه مانده به
حلول سنه 1390 خورشیدی
Thursday, March 17, 2011
Saturday, March 12, 2011
.... paly!
sh....sh...
! گوش كن
طعمش رو مي فهمي .....
. سينماست
..خُب ..خُب.. خُب
بسه ديگه از حالا به بعد اينجا مال ماست
....نه هيچ غريبه اي
مفهومه ؟
بيايد اينجا گپ بزنيم
... هوم؟
از هر كوفتي
....user و password
رو ميرسونم
البته اگر بخوايد
اونوقت اينجا ميشه قرار ِ سينما تك
هوم
قبول ؟!
Ss
Sunday, March 06, 2011
damned darling
ما مادرهامون رو مثل بمب ساعتي همه جا با خودمون حمل ميكنيم
درونمون تيك تاك مي كنند
گريز ناپذير - چاره ناپذير - درمان نا پذير
.
فرانسه مرور ميكنم - پيانو تمرين مي كنم - گلها رو توي گلدون آبي اقيانوسي مرتب مي كنم - خريد ميكنم ( ماكاراني - شير - باگت - كلم
بي حوصله از شبهاي ميهماني .. چشمهام رو تيره ميكنم - رو فرشي هاي پشمالو ميپوشم - چاي مي نوشم - اخبار گوش ميدم - حرص مي خورم
لبخند مي زنم - فيلم هاي مبتذل رمانتيك ميبينم - مراقبم خونه مرتب و خوشبو باشه - مراقبم بعد از حمام كردن دور وان رو خشك كنم - مراقبم وقتي عجله دارم و با سرعت از فرعي ها رد ميشم .. زن هاي گيج بي حواس رو كه به زور از پاركينگ خونه هاشون بيرون ميان رو به موقع ببينم
كمد لباسها رو مرتب ميكنم - عجله دارم برم باغ گل ..بالكن رو به شهر رو پُر از گل كنم - ناخن هام رو با ناخن گير كوتاه ميكنم ...سوهان نميزنم ...لاك نميزنم - آشپزي ميكنم ..طعم هاي جديد - با رينگ نازك طلائي دست چپم بازي ميكنم ... مي چرخونمش توي انگشتم ... حواسم نيست خيلي وقت ها
وقت شنا نفس نميگيرم تا وقتي هوا رو به ريه هام ميفرستم ... سياهي رفتن چشمهام تبديل بشه به لذت انكار ناپذير
نگاه ميكنم - وبلاگ مي خونم - متاثر ميشم - پارازيت ميبينم - بي بي .. سي گوش ميدم - نفس هاي بلند عميق كه گير مي كنند رو بيرون ميفرستم
يه كار هنري بكر ديدم كه دوست دارم درباره ش حرف بزنم - نقاشي نمي كشم
- موزيك هميشه هست - راك گوش نمي دم ...مريض گوش ميدم با والس
دو سه تا خط محو رو پيشونيم هست كه حواس كسي بهشون نيست جز خودم
...
هي وقتي بچه هاتون مي رن خيابون داد بزنن كه آزاد بشن ... بهشون فكر ميكنم ...روز هايي كه ميشنوم قراره برن كه آزاد بشن از پنجره به شهر نگاه ميكنم ...ليمو ترش ها و سيب ها رو تو سينك ميشورم و به شهر نگاه ميكنم و چشم هام نگران ميشه
نميرم .. چون اعتقادي ندارم - به هيچ چيز اعتقادي ندارم - اما دوست دارم اون همه طراوت و جوووني ... ته ريش ها .. موهاي ژوليده - ناخن هاي مانيكور شده - مو هاي بژ و شكلاتي شده - كفشهاي راحت ... وقتي بر ميگردن خونه سالم باشن ... از هيجان نفس نفس بزنن .... برن تو اشپزخونه ها پيش ماما ن هاشون ...بگن : چي داريم از گرسنگي مُردم
از دخترك دانشكده هنر دورم ... دور
ساكت شدم - خانه دار -
بالغ - مي خوام بي عيب باشم .. و هيچ طعمي نميفهمم
گسي نميفهمم ... دريمرز - گسي نسخه اروپايي دريمرز رو كه سيسيلي داد رو نميفهمم - بي عيب كه باشي طعم نمي فهمي
بي حس ميشي
Numb
Ss
Music by “ Bedouin “
Tuesday, February 08, 2011
hesitate
خاك نمناك يا شكلات آب شده ؟ ... هوم
مرد هاي فيلم هاي جور واجور .. از مزخرف تا شاهكار .. طعم زن هاي فيلم رو
بهش تشبيه كردن
.
.
....من اين روز ها به يك هم صحبت احتياج دارم
... پوه .... يه آدم كه ....قوانين رو بدونه ..و بدونه كجا نقضشون كنه ..
.
و
حرف قشنگ بدرد نخور نزنه
.
و... ميدوني دارم باز خودسانسوري ميكنم
يه كثافت بزدل
.
...اصلا مي دوني چيه ...از كلكسيون مردهاي قديميم خسته شدم
هر چند دوست دارم باشن و حرفهاي قشنگ بدرد نخور بزنن
....
اين يه آگهي نيست
يه هزيون هم نيست
يه زن كه .. گيجه .... كه نمي دونه چه مرگشه
هر چند بهترين رو كنارش داره.. و آزاد گذاشته شده .. به نهايت آزاد
...كاش جسم هرزه اي داشتم و روحم اينطور فا/ حشه نبود
........هيچ وقت سينما نبينيد .... كتاب نخونيد ... باشه ...قول بديد
P.S :
اين پست ممكن است به دليل بزدلي حذف شود
Music By : Blue Man Group
اسم بند بي نظير ِ ..به كنايه توش دقت كنيد
Blue man group
Ss
Monday, January 03, 2011
tiki talk
بیا بشین اینجا , کنار من
روی این پله
یه پُک از سیگارتم بهم بده
موزیک گوش کنیم
...
خب گمانم باید متریالیست شده باشم
بیشتر از قبل
! ... حالا تو بگو
Ss
Monday, December 27, 2010
آزاد
تولد چیه بو نفت میده
.....
زمستان 57 مردم شاه پارو می کردند
.
.
دختری از زنی زیبا به دنیا امد
زن اما ماندن دوست نداشت
......
.....تولد چیه بو نفت می ده
.
Tuesday, November 30, 2010
m aking love to MADS

خب من دختر سریالی نیستم جز
Lost
Fringe
Se..x & The City
Desperate House Wives
اعتراف می کنم جز این ها , چیز بیشتری ندیدم
Veets
این آخری , تصور کنید یه زن - ( یه بیوه ) - مثل اب خوردن
به 15 ساله ها " مری – جین " , میفروشه
.
.
درست حدس زدید - من دختر سریالی نیستم - فقط کنار سینما و
زهر مارهای بی نظیرش - هر چیزی که عوضی های خوش ذوق بسازند رو تماشا
می کنم
اونهایی که در : موزیک – سرگرمی -
Advertising - نوشتن - clip -
زن - شراب - چرم - .. خوش ذوقند
...
اخرین سفر بود ؟ یا نه یکی مانده به اخری - یک هفته به یک کازیو ساحلی میرفتم و
جک پاد بازی می کردم
بزرگترین مسابقه پوکر اروپا , طبقه بالای کازینو داشت اتفاق می افتاد
از اونجایی که قبلا دروغ گو خطاب شدم عکس )
کازینو رو با ماتیکم و دو تا نویسنده و شکلات های لیکور Passcard
( ! ضمیمه میکنم - برای رستگاری لازمه - اما قول نمیدم دروغ نگم , هرگز
خوب اونجا لعنتی هایی بودند که با کت و شلوار های گرون قیمتشون کفش
تنیس می پوشیدند
می خوام بگم همون طور که تو یه بار ساحلی لم دادی و بیکینی پوش های
خوش فرم رو از نظر میگذرونی - گاهی فکر می کنی چطور میشه
چطور میشه از کلک - دروغ - فریبندگی یک متقلب - جذابیت کفش تنیس با یه کراوات
هزار دلاری لذت برد - که من میبرم
... باور کنید گاهی هیچ چیز دنیا قدر ... رذل هاش ..خوشایند نیست
Ss
ی که خانم نیست . بانو نیست ..لیدی هم نیست
!!!البته برای مدتی
Music
Road To Hell By Cris Rea
! این دیوونه حتی تو اسم موزیکش هم خوش ذوق بوده .... نه ؟
Saturday, November 27, 2010
do .. do ro . do ro ....
*
سیگاری روشن کرد . دود کردن را دوست داشت . هرگز دود سیگار را فرو نمی داد
و عجیب بود که نمی توانست در ملا ء عام سیگار بکشد - قبول نمی کرد که امروزه
.. سیگار کشیدن زن ها امری پیش پا افتاده و پذیرفته است
Lady L.
romain Gary
.
و اینک ... خانم ها , آقایان
....
پرده ها کنار می روند و صحنه تاریک میشود
گوش کنید ....
..
I ask my father
I said ,” father change my name “
The one I’m using now it’s coverd up
With fear and fath and cowardice and sham
….
محض رضای خداوند .. پیداش کنید و تا انتها بخونیدش
Music And The Lyrics By Leonard Cohen
P. S :
Tuesday, November 16, 2010
...... need somthing to breath
... یه پایان تلخ , بهتر از یه تلخی بی پایانه
این رو از " درباره الی " یادمه
کاش فرهادی باز فیلم بسازه
و
Im so heavy in your arms ....
,
و
چقدر خسته ام ..... چقدر....
و
اون پایینی رو اگر تا حالا نخوندید .. نخونیدش لطفا .... چون
و
درسته که اینجا خلوته .. ولی به تمام آدم های این خلوت ...احتیاج دارم
گریه دارم
Ss
Monday, November 15, 2010
JUST DAYS ....

این ماگ مال بی پولی هامه
خیلی بی پول بودم - نه می شد برم سراغ سالی نه پیروز
هیچ کی نبود - انگار همه دنیا تو انباری هاشون قایم شده بودن
میدونستم اگر باد به گوش سالی برسونه , بی پولم - حتما جوری که همون باد صداش رو به همه شهر پخش کنه , می گفت : چشمش کور .. می خواست نگذاره ازخونه پدریش بره - پیروز هم با اون اداهای همیشگی ...هه شما که پیروز رو نمیشناسید - اعتراف به بی پولی جلوی او یعنی.. پوه ه .. همه جوره تسلیمم
ماشین رو فروخته بودم - چالز اول رو - همون پراید هاچ بک - نه پروژه ای
بود نه کاری - هزینه وکیل برای معامله هم بود .. آخ شما که از معامله خبر ندارید
- اجاره خونه ای که اجاره ش کرده بودم هم بود و تازه .. باید دک و پزم هم جوری نگه می داشتم که کسی بویی نبره و باد خدای نکرده به گوش اون بالایی ها که گفتم .. نرسونه که بعد کُری ( دیدی نتونستی بچه ) رو برام بخونن
یادمه داشتم از دفتر یکی از استاد های دانشکده برمیگشتم - طرف هیچ کاری برام نداشت - نقاشی که پیش کش ... طراحی صحنه برای تاتر های دانشجویی که سهل
... هیچ
می دونستم تو این خراب شده اگر می شد با پیشخدمتی هم ,هیچ غلطی نمی تونم بکنم
تو میدون ارژانتین داشتم راه می رفتم و فکر می کردم حالا چی سونیا خانوم
یه دو جین چشم و گوش منتظره ببینه چه غلطی میکنی ... بازی رو میبازی به سالی یا نه ؟! بیچاره بابا ....رفته بود ... و این حال و روز من, این آواز رو تو دوست و آشنای متمول هرزه گو سر می داد - آرش...- خوب شد مرد و ندید دختر خیره سرش
به چه روزی افتاده - نمی تونستم پای بابا و خدا رو وسط بکشم
آخ فکر بابا که تنها نقطه آرامشم بود...و خدا رو هم که برای جاهای مهم تری لازم داشتم
رفتم تو شهروند آرژانتین - این ماگ با یکی دیگه هر دو ته یه قفسه جا خوش کرده بودن - همین دو تا که همتایی هم نداشتن کنارشون - در لحظه دیوانشون شدم
دیوانه تک لاله بچگانه نقاشی شده و آبی اقیانوسی این و درخت پاییز زده روی اون یکی.... پول ؟ - قدر رسیدن به خونه ای که اجارش داشت دیر می شد
یادمه هی قدم زدم کنار قفسه هی به خودم فحش دادم که آخه عوضی تو که اوضاعت انقدر خرابه به قول زن برادر سالی که من میمردم براشو سرطان گرفت و رفت (یه بانوئ تمام ) تو که اوضاعت انقدر درامه :) ... غلط میکنی راه کج می کنی
تو فروشگاه ! بعد گفتم به درک .. هر دو رو می خرم - خریدم و بغلشون کردم
آمدم بیرون
هیچ پولی نبود - راه افتادم کنار بزرگراه - یک ساعتی که رفتم گفتم به درک
می ایسدم شاید یکی رسوندم - ایستادم - یه اپل وکترا آلبالویی رنگ ایستاد
...باز به درک گفتم لابد و سوار شدم - هه عقب هم نشستم - فکر کن بی پول و پیاده و خسته باشی ..بعد بری عقب بشینی .. انگار طرف رانندته - می خواستم یه ماشین ارزون تر برای رسیدنم پیدا کنم اما با خودم گفتم تو که داری گند میزنی لااقل یه ماشین با صندلی های نرم سوار شو که بخاریش هم درست کار کنه
طرف رسوندتم به خونه - شماره تلفن داد و خواست - همه شماره تلفن خونه پدریم رو دادم بهش و نه شماره خونه
. الان که داشتم چای مینوشیدم ازش یک هو همه چیز آمد
. ده سال پیش بود
....
.
Inception
! رو حتما ببینید - خوب بود - زیاد
از اون هالیوودی هایی بود که 2 ساعت .. کمی کمتر شاید ..تمام فکر های دنیا رو ازت میگیره
Ss
Sunday, October 31, 2010
deal my soul

هیچ وقت طرفدار بزرگ کیارستمی نبودم با اینکه اسم فامیلش هم اسم فامیل مادر بزرگم بود
کپی برابر اصل رو دیدم با بینوش و با ... گارد !! نمی خوام بگم تحت تاثیر
این زن نیستم, اما باور کنید که اعترافم به دوست داشتن این فیلم به خاطر تاثیر این زن نیست
فیلم به طرز غیر قابل انکاری فیلم خوبی بود - نما های طولانی با یک برداشت
. و ..... معصومیت مسحور کننده بینوش
.
.
.
اینجام باز
چرا رفتم ؟
چون تحمل خراش ناشی از شنیدن حقیقت رو نداشتم ...گزندگی
بعضی از جملات ... هر چقدر هم که - راست - باشند ,
گاهی از توانم خارج می شه
گاهی دلم دروغ های بزرگ می خواد - خیلی بزرگ
دلم تنگ شده بود ؟
زیاد - خونه بود اینجا برام - آخر دنیا - :
جایی که ریل های قطار تمام می شه
چرا زود برنگشتم ؟
نخندید ! - غرورم - غرور بیچاره لعنتی من.... و کمی هم سفر بود
.
.
.
P.S:
Photo By Ss *
این عکس مال امروزه - یه عصر پاییز - که کمی هم بافتنی بافتم
شما رو یاد چیزی نمی اندازه ؟
به موزیک گوش کنید ....فرصت کردید تکستش رو هم نگاهی باندازید
Famouse Blue Raincoat BY LEONARD COHEN
Ss
Saturday, October 02, 2010
Saturday, September 25, 2010
dangling lips
موهام که کوتاه ِ کوتاه شد , فکر کردم ... خوب حالا بهتر شد
بعد از جراحی
این ماه حتی .. این سال ها .. کمی قبل تر .... بوی لعنتی پاییز .. ا مان می برد
با مو های کوتاه - کوتاه - هم پاییز همان لعنتی هست که بود
از سفر که برگشتم .. فکر کردم .. ساحل بود .. شنهای طلایی بودنند
موزیک بود ... کافه و بار بود .. باد بود ... آسمان آبی بود ... و
تو یادت میره کجا زندگی می کردی ... نرفت ! ... جاش .. پاییز بود و دلم لک زده برای کمی مه آلود
p.s :
هی وقتی می خونیش ... لطفا به
heavy in your arms
که اینجاست .. خوب گوش بده
...
کشیش لازم دارم ... یکی سراغ داری ؟
... زود! زود لازمش دارم
Ss
Wednesday, September 22, 2010
Tuesday, September 14, 2010
.. سوزان ..
"
می دونی مشکل تو چیه - تو با همه چیز , با یه حجم بزرگ احساسات بر خورد می کنی و
این آدم ها و اشیاء رو - حتی - گیج می کنه .. و بعد .. بووووم تو با آدم های
گیجی طرفی که عکس العمل هاشون آزارت می ده . و خسته می شی و
"... خسته می شی
این رو " نِلی " زن مو قرمز چشم آسمونیِ اسلاوِ رو مانیایی تبار -به انگلیسیه لحجه دار ِ خوش ترکیبش
وقتی که داشت حوله های خنک رو روی صورتم می گذاشت بهم گفت , کارش که تمام شد دو تا استوانه چوبی که توش عطر رومانیا بود بهم داد و صورتم رو بوسید و آرزوی بهترین ها کرد برام .... گمانم دیگه نبینمش ..هر چند شماره خونه رو به دریاش - یه جایی کنار دریای سیاه - ..هنوز تو کیفمه ... دلم براش تنگ شده برای یه 48 ساله ی مو قرمز ...به شدت زیبا
------------
یه جایی پرسیده بود : چرا مشکل " آدم" دیگه" ندانستن " نیست ؟
خیلی فکر کردم تمام این مدت ... - ندانستن - میشه بهش گفت یه مشکل یا میشه مثل یه نعمت از آسمانها نگاهش کرد
- کاش نمی دونستیم - کاش هیچی نمی فهمیدیم .
دونستن بوی پاییز که پرتت می کنه به قبل تر ها - از دست دادن ها - عاشق بودن ها - برگها ... جز اینکه یه خراش عمیق بندازه روی تمام روحی که برات باقی مونده ,
. چه کاری ازش بر میاد ؟! و یا هزار تا چیز دیگه .... هیچ
من نمی دونم چرا " مشکل آدم دیگه ندانستن " نیست ," سیسیلی " اما
آرزو می کردم کاش مشکل آدم " ندانستن " بود
هر چه بهم تر, تنها تر .. به قول سهراب
Ss
Monday, September 06, 2010
Wednesday, August 11, 2010
load white .. load black
یه آمریکایی - که مثل خر سیگار میکشه
نه! ...مثل لوکومتیو – یا مثل یه لوکومتیو ِ خر .. یا
... یه خر ِ لوکومتیو یا ... اَ ه کوفت
مثل یه آمریکایی سیگار میکشه
سکسیفون جاز - یه پیانو قدر ِ یه کشتی
. نیم رخ ِ میشل فایفر
.
پوه ... باز خل شده آسمون
صدای رعد وسط چله تابستون
بعد صدای قطره های بارون روی کانال کولر
.
دیشب 4 صبح خوابیدم – مثل گذشته ها
دیروز یه سیگار رو بلعیدم – تمام مولکول های دودش رو , از روی هوا دزدیدم
دستهام بوی گند گرفت
لذتش رو بردم - مثل گذشته ها
وقتی وِل کرد رفت ... زن جالبی بود
... هی میدونی ! بارون وسط تابستون جز اینکه گند بزنه به ماشین ها و شیشه ها
یه کار دیگه هم بلده
.........
...... بوی خاک نم خورده بلند میشه
Ss